فصل دوم 29
2- 1- رویکرد استراتژی. 30
2-1-1- استراتژی. 30
2-1-1-1- تعریف استراتژی.. 30
2-1-1-2- ویژگیهای استراتژی.. 35
2-1-1-3- بکارگیری استراتژی موفق.. 37
2-1-2- رویکردهای استراتژی موفق. 38
2-1-2-1- بازار محور (سازمان صنعتی) 38
2-1-2-2- منبع محور. 39
2-1-2-3- نیت استراتژیک… 40
2-1-2-4- تدریجگرایی منطقی.. 41
2- 1-2-5- استراتژیهای خود جوش (ناگهان ظهور) 43
2-1-2-6- گزینش رقابتی برای بقا 44
2-1-2-7- استراتژی به عنوان اقدامی (کنشی) نمادین.. 47
2-1-3- مکاتب.. 48
2-1-3-1- رویکرد ویتینگتون. 49
2-1-3-2- الگوهای تدوین استراتژی.. 50
2-1-3-2-1- الگوی کارآفرینی. 50
2-1-3-2-2- الگوی انطباقی. 51
2-1-3-2-3- الگوی برنامه ریزی. 51
2-1-3-3- مکتب استعارهها 52
2-1-3-3-1- مکتب منطقی. 52
2-1-3-3-2- مکتب تکاملی. 53
2-1-3-3-3- نظریه فرایند استراتژی. 54
2-1-3-4- مکاتب از دیدگاه مینتزبرگ: 55
2-1-3-4-1- مکاتب تجویزی. 56
2-1-3-4-2- مکاتب توصیفی. 57
2-1-3-5- طبقه بندی استیسی.. 57
2-1-3-5-1- تئوری انتخاب استراتژیک.. 57
2-1-3-5-2- سازمان یادگیرنده 58
2-2- مشکلات برنامهریزی استراتژیک.. 59
2-2-1- تقدم استراتژی بر برنامهریزی. 59
2-2-2- جایگاه شناخت شناسهی برنامه ریزی. 61
2-2-3- ظرفیت استراتژیک.. 62
2-2-4- عوامل مؤثر درشکست استراتژی. 63
2-2-5- اندیشه استراتژیک.. 65
2-2-5-1- تعریف اندیشهی استراتژیک… 65
2-2-5-2- عوامل مؤثر بر اندیشه استراتژیک… 66
2-2-6- برنامه ریزی استراتژیک در حقیقت استراتژیک نیست.. 67
2-2-7- مشکلات برنامهریزی رسمی. 68
2-2-7-1- سفسطهی پیشبینی حتمی.. 68
2-2-7-2- جدایی طراحی از اجرا 69
2-2-7-3- تفکر غیرخطی.. 70
2-3- تفکر استراتژیک.. 73
2-3-1- ضرورت تفکر استراتژیک.. 73
2-3-2- تعریف تفکر. 73
2-3-2-1- تعریف تفکر. 73
2-3-2-2- ویژگیهای تفکر. 77
2-3-2-3- مزایای تفکر. 81
2-3-2-4- تفکر همگرا و واگرا 82
2-3-2-5- تفکر انتقادی.. 84
2-3-2-5-1- تعاریف تفکر انتقادی. 84
2-3-2-5-2- تعاریف و نظریههای مبتنی بر روانشناسی.. 86
2-3-2-5-3- تعاریف مبتنی بر فلسفه 87
2-3-3- تفکر استراتژیک.. 88
2-3-5- فرایند تفکر استراتژیک.. 92
2-3-6- کارکرد تفکر استراتژیک.. 93
2-3-7- سطوح تفکر استراتژیک درسازمان وارتباط با مدیریت دانش… 95
2-3-8- عوامل زمینهای موثر بر تفکر استراتژیک و ارتباط با مدیریت دانش… 97
2-3-9- رویکردهای تفکر استراتژیک وجایگاه مدیریت دانش در هر رویکرد 100
2-3-9-1- هرگونه تفکر درباره استراتژی، تفکر استراتژیک است. 100
2-3-9-2- تفکر استراتژیک مربوط به مرحله تدوین استراتژی در برنامهریزی استراتژیک است. 101
2-3-9-3- برنامه ریزی استراتژیک در طی زمان به تفکر استراتژیک تکامل یافته است. 102
2-3-9-4- تفکر استراتژیک تحلیلی است. 103
2-3-9-5- برنامهریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک دو سبک تفکر مجزا هستند و تفکر استراتژیک باید قبل از برنامهریزی استراتژیک مطرح شود. 106
2-3-9-6- تفکر استراتژیک یادگیری دو حلقهای است. 109
2-3-9-7- ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک برای بهبود تفکر استراتژیک است. 114
2-3-9-8- استراتژی به عنوان تلفیقی از تحلیل و فرایند. 116
2-4- عوامل فرایندی تفکر استراتژیک.. 118
2-4-1- نیت استراتژیک.. 118
2-4-1-1- نیت استراتژیک: 118
5- بازپسگیری منابع از بازار در کوتاهترین زمان ممکن.. 123
2-4-1-2- چشمانداز مشترک: ایجاد حس پایبندی در گروه با خلق تصویری مشترک از آیندهای که در پی آن هستیم و تدوین اصول و اقدام 123
2-4-2- تفکر سیستمی و یادگیری. 125
2-4-2-1- تعریف سیستم. 125
2-4-2-2-یادگیری.. 129
2-4-2-3- تعریف مدیریت دانش… 130
2-4-2-4- طبقه بندی ابعاد دانش سازمانی.. 131
2-4-2-5- سازمان یادگیرنده 131
2-4-2-6- منحنی یادگیری و صرفههای مقیاس… 135
2-4-2-7- یادگیری و پویاییشناسی سیستمها 136
2-4-2-8- یادگیری فرایندی است بازخوردی.. 137
2-4-2-9- مدلهای ذهنی.. 140
2-4-2-10- ادراک.. 144
2-4-2-11- هوش سازمانی.. 146
2-4-3- انعطاف پذیری استراتژیک.. 148
2-3-4-1-تعریف انعطاف پذیری سازمانی.. 150
2-4-3-1- چابکی استراتژیک: یک چالش… 154
2-4-3-2- سیالی منابع. 154
2-4-3-3- توانمندیهای کلیدی در برپایی چابکی استراتژیک… 155
2-4-3-4- منابع حبس شده 156
2-4-4- خلاقیت.. 157
2-4-5- تشخیص استراتژیک.. 160
2-4-5-1-خصلت تهاجمی استراتژیک… 160
فصل سوم 164
3-1- مقدمه 165
3-2- روش تحقیق. 166
3-3- روش گردآوری اطلاعات.. 167
3-4- قلمروهای تحقیق. 167
3-5- متغیرهای تحقیق. 167
3-6- جامعه، حجم نمونه و روش نمونه گیری. 168
3-7- ابزار جمع آوری داده های تحقیق. 170
3-8- مقیاس ابزار اندازهگیری (پرسشنامه) تحقیق. 173
3-9- روایی و پایایی ابزار اندازهگیری. 175
3-9-1- روایی (اعتبار) ابزار اندازهگیری. 175
3-9-2- پایایی (قابلیت اعتماد) ابزار اندازه گیری. 176
3-10- روشهای مورد نظر برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه ها 177
3-11- خلاصه فصل. 178
فصل چهارم 179
4-1- پیچیدگی. 180
4-2- تازگی نسبی. 184
4-3- شفافیت محیطی. 189
4-4- سرعت تغییر محیطی. 195
4-5- رابطه بین پیچیدگی محیطی و تفکر استراتژیک.. 208
4-6- رابطه بین تازگی نسبی محیط و تفکر استراتژیک.. 208
4-7- رابطه بین شفافیت محیط و تفکر استراتژیک.. 209
4-8- رابطه بین سرعت تغییرات محیطی و تفکر استراتژیک.. 209
4-9- ماتریس همبستگی متغییرهای تحقیق. 210
4-10- رگرسیون چند متغیره 211
فصل پنجم. 214
5-1-یافته ها 215
5-1-1- فرضیه اول تحقیق: 215
5-1-2- فرضیه دوم تحقیق: 216
5-1-3- فرضیه سوم تحقیق: 216
5-1-4- فرضیه چهارم: 217
5-2-پیشنهادات.. 218
فرایند شناسایی مسأله استراتژیک عبارت است از: 221
گام اول. 221
گام دوم 222
گام سوم 222
5-2-2- مدیریت علایم ضعیف محیطی. 223
فهرست منابع فارسی: 226
فهرست منابع لاتین. 228
پیوست.. 234
پرسشنامه 234
چکیده:
پیچیدگی محیط فعالیت سازمانها درعرصه تقاضای بازار، رقبا و فناوری و تازگی نسبی در چالشهای پی در پی که آنها در محیط خود با آن مواجه میشوند منجر به دشوارشدن تصمیمگیری شده است. تفکر استراتژیک در برگیرنده خلاقیت، کاوش و درک ناپیوستگی در سازمان و محیط آن است، لذا در پژوهشهای بسیاری به اهمیت دارا بودن قابلیت تفکر استراتژیک برای مدیران اشاره شده است. هدف از پایان نامه حاضر بررسی اثرات مؤلفههای محیطی بر تفکر استراتژیک دربنگاههای اقتصادی است. تفکر استراتژیک به عنوان یک فرایند تعاملی پیچیده تحت تأثیر عوامل و متغیرهای گوناگون است که تلاطم محیطی از مهمترین این عوامل به شمار میآیند. تلاطم محیط معیاری مرکب از تغییرپذیری و آینده نگری در محیط فعالیت بنگاههاست که با چهار مشخصهی پیچیدگی محیط، تازگی نسبی چالشهای پی در پی محیط، شفافیت و میزان روشن بودن آینده و سرعت تغییر مؤلفههای محیط مشخص میشود.
نتایج این تحقیق که حاصل جمعآوری اطلاعات از یک نمونه 270 نفری میباشد نشان میدهد درجامعه مورد بررسی بین پیچیدگی محیط، تازگی نسبی چالشهای پی در پی محیط، شفافیت و میزان روشن بودن آینده و سرعت تغییرمؤلفههای محیط با مؤلفههای تفکر استراتژیک ارتباط معنادار وجود دارد. نتایج نشان می دهد مدیریت بنگاههای اقتصادی بابرخورداری از سیستم مدیریت مسایل استراتژیک، مدیریت علایم ضعیف و مدیریت غافلگیری، باید اطلاعات محیطی را شناسایی و تحلیل نمایند تا مؤلفههای تفکر استراتژیک ارتقا یافته و در نتیجه عملکرد بنگاه بهبود یابد.
1-1- مقدمه
تفکر استراتژیک مؤثر در برگیرندهی خلاقیت، کاوش و درک ناپیوستگی در سازمان و محیط آن است، لذا در پژوهشهای بسیاری به اهمیت دارا بودن قابلیت تفکر استراتژیک برای مدیران اشاره شده است. هدف از نگارش پژوهش حاضر ابتدا بررسی پارادایمها و رویکردهای متعدد مرتبط با تفکر استراتژیک است تا بتوان ابعاد شناخته شده و زمینهها و زوایای ناشناخته تفکر استراتژیک را بررسی نمود. این پژوهش که به روش «تحلیل مضمون» انجام شده است، پارادایمها، رویکردها، مکاتب، سطوح سازمانی و عوامل زمینهای مؤثر بر تفکر استراتژیک را با استفاده از مدلهای موجود بررسی و تحلیل میکند و پس مدل مناسب برای تفکر استراتژیک را در بنگاههای صنعتی ارایه میدهد. اثربخشی تفکر استراتژیک برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار و به تبع آن بهبود عملکرد سازمانها، نیازمند ارایه الگوهای است که مؤلفههای تفکر استراتژیک را در تعامل کامل با تحلیل عناصر محیط صنعت شامل رقابت، بازار و مشتریان ارایه نموده وعلاوه بر فرایند تفکر استراتژیک، محتوی را با توجه به نوع صنعت ارایه دهد.
1-2- ضرورت تحقیق
نظام مدیریتی مورد استفادهی یک سازمان عامل تعیین کننده در مواجههی آن با تغییرات محیط است، زیرا نگرش مدیریت به چالشهای محیطی، نحوهی تصمیم گیری و اجرا را تعیین میکند. پیچیدگی محیط فعالیت سازمانها در عرصهی تقاضای بازار، رقبا و فناوری و تازگی نسبی در چالشهای پی در پی که آنها در محیط خود با آن مواجه میشوند منجر به دشوار شدن تصمیمگیری شده است .(Hamilton et al,1998:406) ازسویی دیگر رشد نسبت سرعت چالشهای محیط به سرعت پاسخگویی سازمانها و میزان ابهام آینده، برعدم اطمینان افزوده است .(Koseoglu et al, 2013: 81) در این شرایط کلید موفقیت سازمان صرفاً واکنش مناسب سازمان به تغییرات محیط خارجی نیست، بلکه مدیران برای کشف گسستگیهای آینده و غافلگیریهای احتمالی باید دگرگونیهای محیط را مداوم زیر نظر داشته باشند (Ansof,1996:18) و شیوهای نوین فکری برای تعیین استراتژی سازمان و ارتقای توانمندی درون سازمانی به کار گیرند، زیرا استراتژی سازمان به عنوان یک الگو در جریان تصمیمات واجرا بروز میکند .(Writz et al,2007:295) چون استراتژی، نشان دهندهی نیرویی واسطهای میان یک محیط پویا با یک نظام فعال و پایدار است، هنگامی که سازمانی در محیطی پایدار به سر میبرد و نیازی به یک استراتژی نوآفرینانه ندارد، تدوین طرحهای استراتژیک رسمی و منظم، معقول مینماید، اما وقتی محیط ناپایدار است یا سازمان به استراتژی نو آفرینانه نیاز دارد، آنگاه شاید برنامهریزی استراتژیک بهترین کار در قلمرو استراتژی پردازی نباشد (غفاریان، 1382). با افزایش مشکلات و پیچیده شدن محیط، نیاز به ارایه راهحلهای بهتر و استفاده از ابزارهای قدرتمندتر از برنامهریزی استراتژیک، خودنمایی میکند (Compbell & Sally, 1991:145) و سازمان باید منابع خود را بر موقعیت استراتژیک متمرکز کند .(Howard, 1989:76) تفکر استراتژیک عبارتست از استفاده از چارچوب ذهنی مختلف برای بررسی و تحلیل و در نهایت تصمیمگیری درموقعیتهای استراتژیک. یک موقعیت را فقط به این دلیل استراتژیک مینامند که پیش از این هرگز به این صورت اتفاق نیفتاده است .(Stacey, 2013:14) در موقعیت استراتژیک، استفاده از تفکر تحلیلی برای تنظیم اهداف و استراتژیها دشوار است (Wilden et al,2013:79). لذا مدیران ناچارند برای هر موقعیت استراتژیک، راههای تازهای ارایه دهند و این امر مستلزم ارتقای دایمی دانش و مهارت تفکر استراتژیک است (Broon & Oslan,1999:354). در زمان متلاطم کنونی باید ظرفیت تفکر استراتژیک ارتقا یابد، زیرا تقویت تفکر استراتژیک به تدوین استراتژیهای بهتر منجر خواهد شد (Baraldi, 2007:879). متفکراستراتژیک به دنبال یافتن نوآوری و تصاویر ذهنی جدید و آیندهای بسیار متفاوت است تا سازمان مرتبط با خود را بر اساس استراتژیهای اصلی دوباره تعریف کند (حمیدی زاده، 1388). تفکر استراتژیک دارای خصیصههای ترکیبی، تحلیل گرایی، واگرابودن، خلاق بودن، ادراکی و نوآورانه میباشد. از دیدگاه کلی، تفکر استراتژیک «بصیرت و فهم از وضعیت موجود و بهرهبرداری از فرصتها» است (غفاریان و کیانی،1383). تفکر استراتژیک پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان است .(Zahra & Nambisan, 2012: 219) تفکر استراتژیک، مهارت یا فضیلت ذهنی معماری استراتژیک یک سازمان است که فرصتها و ظرفیتهای قابل تبدیل را به منفعت استراتژیک تبدیل میکند (Lashkarboluki, 2013: 15) و موجب کاهش عدم اطمینان میشود (Weber, 1984: 60). متفکران استراتژیک با درک محیط، مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد میکنند (Linkow, 1999: 35).
1-3- بیان مساله
محیط مجموعه ای متشکل از نیروها، شرایط، مؤلفهها و عوامل خارجی است که بر عملکرد سازمان اثر میگذارند و سازمان تا حد مؤلفههایی بر آن کنترل دارد که بتواند به هدایت آنها بپردازد. محیط منبع تعیین کننده ماموریت، و تداوم بخش عملیات و وضعیت های تصمیم گیری در سازمان است. محیط دائماً در حال تغییر و تحول است. محیط تنها منبع تامین کننده داده های سازمان و تنها مصرف کننده ستادههای آن است.
شناخت مستمر محیط در چارچوب رویدادهای عمومی و اختصاصی برای موفقیت، بقا و توسعه سازمانها ضروری است. سازمانها در اصل بر اساس تصورات و دانستنیهای بنیانگذاران، مسؤولان و متخصصان آن شکل میگیرند. سازمانها در چارچوب محیط تصمیم گیری می کنند. سازمانها از هدفها، مأموریتها و استراتژیها و سیاستهای کلان محیط پیروی میکنند. مدیران سازمانها برای عرضه خدمات و محصولات خود، متناسب با نیازها، انتظارات و خواستههای جامعه باید شناخت مناسبی از محیط، ساختار، رفتار متغیرها، طبقهبندی و ساز و کار محیطی داشته باشند. هر چه شناخت از محیط بیشتر شود تصمیمات سازمانها بهتر میتواند در جهت اهداف محیط و ماموریت سازمان باشد.
در نتیجه انتظارات سیاستگذاران برای تبدیل سازمان به یک سیستم یادگیرنده برآورده خواهد شد. محیط حیات سازمان را ایجاد و با تحولات خود آن را با عدم اطمینان روبرو میکند.
محیط مرزهای سازمان را در چارچوب توانمندیها، مهارت ها و ادراکات مدیران سازمانها شکل میدهد. مرزهای محیطی و تنوع در طبقهبندی محیط سازمانها تا حد باورها، تصورات، انتظارها و اطلاعات مدیران شکل میگیرد. مؤلفههای محیط عمومی و ویژگیهای آن برای کلیه سازمانها یکسان است، اما مؤلفههای محیط اختصاصی برای هر سازمانی به آن سازمان اختصاص دارد. از این رو مدیران باید با بررسی مؤلفههای محیط عمومی دقیقا مؤلفههای محیطی را متناسب با ویژگیها و سازوکارهای ارایه شده بشناسند و در آن چارچوب به تدوین برنامهها و ارایه فرآوردهها بپردازند. درجه و شدت همگنی، ناهمگنی، سطوح تغییرات، پیچیدگی، شرایط محیطی، ماهیت تعامل، سازگاری و ناسازگاری واقعیتهای انکار ناپذیر برای عملکرد سازمانها محسوب میشوند و لذا تولیدات سازمانها باید با آنها متناسب باشند. شناخت ماهیت و انواع محیط، تبیین رفتار سازمانی و ارزیابی عملکردها کمک شایان توجهی در برقراری تعامل کارآمد و انطباقپذیری ماموریتها و هدفهای سازمانها با جامعه میکند. در پژوهشهای مرتبط به تفکر استراتژیک، معمولاً وقتی که به مطالعه تفکر در سطح سازمان یا بنگاه پرداخته میشود، سطح تحلیل به سطح عمومی سازمان فروکاهیده شده و کمتر به بررسی تفکر استراتژیک در سطح بنگاههای یک صنعت خاص پرداخته میشود. البته بدان معنا نیست که در مطالعه تفکر استراتژیک، اساساً به سطح عمومی سازمانها توجهی نشود، بلکه توجه به سطح صنعت نیز بسیار ضرورت دارد. هرچند عدّهای معتقدند که تدوین استراتژی برای صنعت خاص اهمیت ندارد، چون که ساختار و مرزهای صنعت تغییر میکند یا
[جمعه 1398-07-05] [ 09:26:00 ق.ظ ]
|