1-6 تعریف عملیاتی و مفهومی متغیرها.. 10
فصل دوم: مبانی نظری پژوهش.. 13
2-1- سرطان سینه.. 14
2-1-1 – میزان بروز سرطان سینه.. 15
2-1-2- انواع سرطان سینه.. 17
2-1-3- عوامل خطرزا.. 17
2-1-4- علائم سرطان سینه.. 18
2-1-5 -مراحل بیماری سرطان سینه.. 19
2-2 – سبکهای مقابلهای.. 19
2-2-1 – تعریف سبکهای مقابله ای.. 21
2-2-2 – استرس و مهارتهای مقابله ای.. 23
2-2-3 – تدابیر و منابع مقابله ای.. 25
2-2-4 -انواع مقابله.. 25
2-3 – خودکارآمدی.. 32
2-3-1 – تعریف خودکارآمدی.. 32
2-3-2 -ابعاد خودکارآمدی.. 37
2-3-3 – منابع باورهای خودکارآمدی.. 38
2-3-3-1 -دستاوردهای عملکرد.. 38
2-3-3-2 -تجربههای جانشین.. 39
2-3-3-3 -ترغیب کلامی.. 39
2-3-3-4 -حالتهای فیزیولوژیک.. 40
2-3-4 – خودکارآمدی و تنیدگی.. 41
2-3-5 – ویژگیهای افراد خودکارآمد.. 42
2-3-6 – نقش خودکارآمدی در بیماریها.. 43
2-4- تصویر بدنی.. 46
2-4- 1- تعریف تصویر بدنی.. 47
2-4- 2-شکل گیری تصویر بدن.. 49
2-4- 3-جنبههای مختلف تصویر بدنی.. 50
2-4- 4-تصویر بدنی و بیماری ها.. 51
2-5- کیفیت زندگی.. 53
2-5- 1- تعاریف کیفیت زندگی.. 55
2-5- 2-ویژگیهای کیفیت زندگی.. 57
2-5-2-1- چند بعدی بودن.. 58
2-5-2-2- ذهنی بودن.. 59
2-5-2-3 – پویا بودن.. 59
2-5-3 – ارتباط کیفیت زندگی با سلامت.. 59
2-5-4- کیفیت زندگی و بیماری ها.. 60
2-6 – مرور پیشینه پژوهشهای انجام شده.. 63
2-6-1 – پیشینه پژوهشهای انجام شده در داخل کشور.. 63
2-6-2 – پیشینه پژوهشهای انجام شده در خارج کشور.. 70
فصل سوم: روش پژوهش.. 74
3-1 – روش تحقیق.. 75
3-2 – جامعه آماری، روش نمونه گیری، حجم نمونه.. 75
3-3 – ابزارهای پژوهش.. 75
3-4- روش گردآوری اطلاعات:.. 80
3-5 – روش تجزیه و تحلیل اطلاعات.. 80
فصل چهارم: تحلیل یافته ها.. 81
4- یافتهها.. 82
4-1- آمار توصیفی.. 82
4-2- آمار استنباطی.. 88
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری.. 92
5-4 – محدودیتهای پژوهش.. 97
5-5 – پیشنهادات.. 98
5-6- پیشنهاد کاربردی.. 98
5-7- پیشنهادات پژوهشگر.. 98
منابع و مآخذ.. 99
پیوستها.. 99
مقدمه
اهمیت جایگاه زنان در جامعه و نقش آنها در توسعه همه جانبه کشورها بر کسی پوشیده نیست و اطلاع از وضعیت بهداشتی و سلامت آنها و نیز عوامل موثر برآن میتواند مبنای برنامه ریزی و سیاست گذاریهای مناسب جهت اصلاح وضعیت آنها قرار گیرد(هیرن[1]، 2006). درباره شخصیت و ارزش اجتماعی زنان سخنان بسیاری گفته شده است. لازمه نقشهای این ارزشها و وظایف مهم زنانه در جامعه، سلامت کامل جسمی و روحی هر زن است.هر زن در طول زندگی و در طی مراحل رشد خویش بحرانهای مختلفی را پشت سر میگذارد، بحرانهای زندگی مانند حلقههای زنجیری به هم پیوسته است و سلامت روانی و حتی جسمانی او به طور انکارناپذیری در ارتباط با این بحران هاست.بنابراین مراحل مختلف این بحرانها را میتوان به عنوان محور افقی زندگی روانی و سازش اجتماعی زن تلقی نمود(پورآقایی، 1384).
از آنجاکه زنان به عنوان مادر، ستون اصلی خانواده را تشکیل میدهند و با توجه به اینکه سرطان سینه، خانمها را در سنین حداکثر بازدهی درگیر میکند، لذا توجه به این بیماری در پزشکی اهمیت ویژه ای دارد. سرطان سینه، یکی از سرطانهای شایع است. طبق محاسبات انستیو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا، از هر هشت زن یک نفر در زندگی خود مبتلا به سرطان سینه میشود(انجمن سرطان آمریکا[2]، 2008). این سرطان در صورتی که به موقع تشخیص داده شود به راحتی قابل درمان است و در صورت متمرکز بودن بافت سرطانی معمولاً از ترکیبی از عمل جراحی (برداشت سینه کامل)، جراحی (حفظ سینه)، شیمی درمانی[3]، و رادیوتراپی[4] استفاده میگردد. ماموگرافی[5] نیز در تشخیص این بیماری نقش محوری دارد(نیکلسون[6]، گی[7]، 2000).
یکی از مشکلات بیماران مبتلا به سرطان سینه بعد درگیری روانی آن با مقابله با این بیماری است.سبکهای مقابله ای[8] که این بیماران به کار میبرند ممکن است بر تمامی جنبههای زندگی از جمله خودکارآمدی[9] آنها تاثیر بگذارد، این بیماران پس از عمل جراحی دچار افسردگی شده و تصورشان نسبت به بدنی که دارند و در واقع تصویر بدنی[10] شان منفی میشودو دچار انزوای اجتماعی میشوند، مشکلات جنسی از شایعترین مشکلات آنهاست و از همه مهمتر این که کیفیت زندگی[11] این افراد کاهش مییابد که این نیازمند بررسی بیشتری است. این مطالعه نیز با هدف بررسی مقایسه سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه با جمعیت عادی صورت گرفته است.
1-2 بیان مساله
برخی بیماریها نه تنها به لحاظ جسمانی برای فرد پیامدهای ناگواری را به همراه دارد بلکه به لحاظ روانی نیز مشکلات زیادی را برای وی به ارمغان میآورد. سرطان بیماری است که در آن سلولها ی بدن به صورت کنترل نشده تکثیر یافته و میتوانند بافتهای مجاور را در گیر کنند. سلولهای سرطانی همچنین میتوانند از طریق جریان خون یا لنف به سایر نقاط بدن گسترش یابد. این بیماری انواع گوناگون دارد و هر کدام از آنها علائم و مشکلات جسمی و روحی خاصی را برای بیمار ایجاد میکند که میتوان به نوعی از آن به نام سرطان سینه اشاره کرد. سرطان سینه ناشی از رشد خارج از قاعده سلولهای غیر عصبی در سینه است. بیماری سرطان سینه جزء شایعترین سرطانها در زنان و قابل درمانترین نوع سرطان است(شیخ نژاد، 1389). سرطان دومین عامل مرگ و میر در کشورهای توسعهیافته و سومین عامل مرگ در کشورهای کمتر توسعهیافته است. در حال حاضر 25 میلیون نفر در دنیا با سرطان زندگی میکنند و هر سال 11 میلیون نفر به این بیماری مبتلا شده و 7 میلیون مرگ ناشی از سرطان اتفاق میافتد. تحقیقات نشان داده اند سرطان سینه شایعترین سرطان در زنان ایرانی با بروز 25 در صد هزار و حدود هشت هزار بیمار در سال می باشد که آثار اقتصادی، اجتماعی و روانی زیادی بر خانوادهها دارد (زارع، زکیانی، رضایی و نجاری، 1390). تحقیقات همچنین نشان داده اند که بیماران سرطانی با ترس و ناامیدی شدید به تشخیص، پاسخ می دهند که نشان میدهد تجربه سرطان میتواند بسیار آسیب زا باشد (مور، 2010 )[12]. سبکهای مقابلهای مجموعهای از پاسخهای رفتاری و شناختی است که هدف آنها به حداقل رساندن فشارهای موقعیت استرس زاست(لازاروس[13]، فالکمن[14]، 1984) اندلر و پارکر[15] (1990) بر اساس تحقیقی جهت بررسی فرایند عمومی افراد را بر حسب سه نوع اساسی سبک مقابله ای متمایز می سازند، سبک مقابله ای مسأله ساز، سبک مقابله ای هیجان مدار و سبک مقابله ای اجتنابی. سرطان به غیر از جسم بر زندگی و روح هم تاثیر گذار است و زنانی که دچار سرطان سینه میشوند با توجه به سبکهای مقابلهای که دارند به روشهای گوناگون به این بیماری پاسخ میدهند که این امر ممکن است بر خودکارامدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی آنها تاثیر گذار باشد(برنت[16]، 2010). محمدی آریا و همکاران (1393) در مطالعه خود با عنوان “تاثیر آموزش گروهی روشهای مقابله با استرس بر میزان امیدواری و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه” بیان کردند که آموزش گروهی روشهای مقابله با استرس در میزان امیدواری و کیفیت زندگی تفاوت معنی داری مشاهده گردید. ترخان(1392) در بررسی خود نشان داد، که ابراز وجود پایین، مقابله هیجان مدار بالا و مقابله مسئله مدار پایین به ترتیب در میزان استرس ادراک شده زنان در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه نقش اساسی و تعیین کننده دارند در این خصوص وی آموزش مهارتهای مقابلهای را مناسب دانستند.
یکی دیگر از متغیرهایی که ممکن است افراد مبتلا به سرطان سینه کاهش عمدهای را در آن احساس کنند خودکارآمدی است. خودکارآمدی، قابلیت(توانایی) ادراک شده ی فرد در انجام یک عمل دلخواه یا کنار آمدن با یک موقعیت خاص محوری ترین مکانیزم از مکانیزمهای روانی آدمی است. باورهای خودکارآمدی، کنشهای آدمی را به وسیله ی فرآیندهای شناختی، انگیزشی، عاطفی و تصمیم گیری تنظیم مینماید. آنها بر اینکه افراد چگونه فکر میکنند، در رویارویی با مشکلات برانگیخته میشوند و پشتکار نشان میدهند، کیفیت سلامت هیجانی و آسیب پذیریشان در مقابل افسردگی و تنیدگی چگونه است و چطور در یک موقعیت حساس، بهترین تصمیم را اتخاذ میکنند، عمل میکنند(بندورا[17]، لاک[18]، 2003). خودکارآمدی اساس عمل انسان است. انسانهای خود کارآمد، مبتکر ژرف اندیش و خود سامان بخش هستند و برای به وجود آوردن پیامدهای مطلوب، از نیروی تاثیرگذاری بر اعمالشان برخوردارند (بندورا، 2002 به نقل از فیست[19] و فیست، 2002، ترجمه سیدمحمدی، 1391). بنابراین میتوان گفت، خودکارآمدی یک درک رفتاری است که احتمال التزام به یک برنامه کاری و رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت را افزایش میدهد(پندر[20]، موردگ[21]، پارسونز[22]، 2002). صحرایی، نوروزی و طهماسبی (1392) در تحقیق خود به بررسی نقش خودکارآمدی با سرطان پرداختند. نتایج نشان داد که تنها 9/10% از زنان به طور منظم اقدام به انجام خودآزمایی مینمایند. سازه خودکارآمدی درک شده پیشگویی کننده قوی بود که به صورت مستقیم با رفتار خودآزمایی سینه در ارتباط بود. متغیر آگاهی به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار خودآزمایی تاثیر میگذاشت و محور کنترل سلامت پیشگویی کننده رفتار خودآزمایی سینه نبود.
از دیگر شاخص های روانی که تحت تاثیر بیماری سرطان سینه قرار دارد تصویر بدنی فرد از خود میباشد. تصویر بدنی شامل عقاید و احساسات آگاهانه و غیر آگاهانه در مورد بدن است به عبارتی دیگر مفهومی متشکل از احساسات فردی در مورد اندازه بدن، جنس، عملکرد و تواناییهای بدن جهت رسیدن به اهداف میباشد(کوشان و واقعی، 1378). بیماری سرطان سینه بیمارانی هستند که یک یا دو سینه خود را از دست دادهاند و پس از درمان، بسیاری از آنها توانایی این را دارند که سالهای متمادی به زندگی خود ادامه دهند. بعد از بهبود بیمارانی هستند که به زندگی عادی قبل از مبتلا شدن به سرطان بر میگردند و بعضی دیگر به خاطر نقص به وجود آمده دچار مشکلات خاصی میشوند. برداشتن یک یا هر دو سینه غالبا با احساس مثله شدن، تغییر در تصویر ذهنی، کاهش جاذبه جنسی، اضطراب، افسردگی، احساس ناامیدی، گناه، ترس از عود بیماری، طرد شدن، در نهایت با افکار مرگ همراه است.برداشتن سینه به عنوان نابود شدن بخشی از بدن تلقی میشود که نماد جنسیت، زنانگی و ابعاد مادرانه میباشد(کانکل[23]، امی[24]، تیتوس[25]، 2002). سرطان سینه باعث تغییرات قابل مشاهده در تصویر بدنی میشود(دیتمار[26]، 2009). بنابراین تغییر تصویر بدنی زن ممکن است به این معنی باشد که او احساس کند دیگر همه چیز تمام شده است(لیندوال[27]، ون پست[28]، برگبوم[29]، 2009). نقی پور، زارع بهرام آبادی، تقی لو و حیدری(1391) طی مطالعهای علی-مقایسه ای که به منظور مقایسه رضایت جنسی، تصور بدنی و کیفیت زندگی در میان سه گروه زنان مبتلا به سرطان سینه در دو گروه جراحی با ماستکتومی و جراحی حفظ سینه و زنان غیر مبتلا انجام شد. نتایج نشان داد بین سه گروه در متغیرهای رضایت جنسی و تصور بدنی تفاوت معناداری وجود نداشت، اما نتایج نشان داد بین سه گروه در متغیر کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود داشت. استفاده از آزمون شفه نشان داد که کیفیت زندگی زنان غیر مبتلا به صورت معناداری بیشتر از دو گروه دیگر بود.
نظرپور و خزایی(1391) در پژوهشی به بررسی رابطه ی تصویر بدن و سبکهای مقابلهای با شدت دیسمنوره ی اولیه در دانشجویان پرداختند. نتایج نشان داد بین شدت دیسمنوره ی اولیه با تصویر بدن و سبکهای مقابله ای(مسئله محوری و هیجان محوری) و تمام مولفههای تصویر بدن رابطه ی معنی دار وجود دارد و مولفههای تصویر بدن از توانایی پیش بینی شدت دیسمنوره برخوردارند. هم چنین از بین مولفههای سبکهای مقابلهای، بین شدت دیسمنوره با مشکل گشایی برنامه ریزی شده، جستجوی حمایت اجتماعی، خویشتن داری، ارزیابی مجدد مسئله و مسئولیت پذیری رابطه ی معنی داری وجود داشته و مولفه ی مشکل گشایی برنامه ریزی شده از توانایی پیش بینی شدت دیسمنوره برخوردار است.
برخی از محققان کیفیت زندگی را نیز در بیماران سرطان سینه با اهمیت دانسته و بعنوان یکی از مولفههای سلامتی در این قبیل بیماران مطالعه کرده اند.برخی ازنظریه پردازان این متغیر را با رویکرد عینی تعریف کردهاند و موارد آشکار و مرتبط با معیارهای زندگی از جمله سلامت جسمانی، شرایط شخصی(ثروت، شرایط زندگی و…)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی یا دیگر عوامل را مهم دانسته اند. در مقابل این رویکرد اجتماعی و اقتصادی که با کیفیت زندگی معادل دانسته شده است، رویکرد ذهنی نیز وجود دارد که نظریه پردازان رویکرد ذهنی، کیفیت زندگی را مترادف با شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرند و بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید دارند(لیو[30]، 2006). بین دو رویکرد عینی و ذهنی، رویکرد جدیدی به نام رویکرد کل نگر وجود دارد که نظریه پردازان آن معتقد هستند کیفیت زندگی همانند خود زندگی، مفهومی پیچیده و چندبعدی است و در بررسی آن در حال حاضر هر دو کیفیت، مؤلفه عینی و ذهنی را درنظر میگیرند(مالکینا-پیخ[31]، پیخ[32]، 2008). در این خصوص، نتایج پژوهشها در رابطه با کیفیت زندگی زنان سرطانی نشان داده که در مقایسه با زنان بدون سرطان سینه، زنان تازه تشخیص داده شده به سرطان سینه نمرات پایین تری را در کیفیت زندگی کسب میکنند(منفرد، پاک سرشت، قنبری، عطرکار روشن، 1392).
بنابراین با توجه به رابطه بین عوامل روانی– اجتماعی و سرطان مانند سبک های مقابله ای ، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی به پیش بینی بیماری کمک ارزنده ای خواهد کرد. همچنین با شناخت عوامل روانی موثر در سرطان نه تنها می توان از بروز موارد جدید، پیشگیری به عمل آورد بلکه می توان با آموزش های روانشناختی در کنار درمان های طبی به بهبود کیفی زندگی بیماران کمک کرد و سال های زنده ماندن را در بیماران مبتلا به سرطان افزایش داد.
علاوه بر این کمتر پژوهشی در زمینه بررسی مقایسهای این متغیرها در بین زنان بیمار مبتلا به سرطان سینه و زنان سالم بوده است که این مساله کمبود تحقیقات در این حوزه را نمایانگر میسازد و نیازمند بررسیهای بیشتری است. از طرفی تحقیقی که بصورت جامع این متغیرها را بین دو گروه زنان سالم و مبتلا به سرطان بررسی کند بوسیله پژوهشگر یافت نشد که این مساله نیز محدودیت در منابع پژوهشی را نشان میدهد و این سئوال را برای محقق مطرح میسازد که آیا بین سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه و جمعیت عادی تفاوت معناداری وجود دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
در بین زنان سرطان سینه جزء شایعترین وکشندهترین و از نظر عاطفی و روانی تاثیر گذارترین به نسبت سرطانهای دیگر است(اکبری نساجی، 1378). سرطان سینه23% از مرگ ناشی از سرطان در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را شامل میشود. حدود 000/380/1 زن در سراسر جهان مبتلا به سرطان سینه هر سال تشخیص داده میشوند و 14%(458400) مرگ و میر از تمام مرگهای ناشی از سرطان به همراه دارد.(گلوباکان[33]، 2008 به نقل از ببیس[34]، آلتونکورک [35]، آسیکل[36]، آکار[37]، 2013). که این مطلب اهمیت پرداختن به آن را بیش از پیش آشکار میسازد.
اگر چه سرطان سینه به صورت گستردهترین تومور بدخیم در میان زنان است ولی یک بیماری بسیار قابل درمان است (جمال و همکاران[38]، 2003). میزان زنده ماندن بیماران سرطان سینه در طول 5 سال گذشته نزدیک به 15% افزایش و در حال حاضر به 90% رسیده است (مرکز بررسی آمار سرطان[39]، 2010). نجات یافتگان از سرطان سینه بزرگترین گروه از بیماران سرطانی 22% را تشکیل میدهند و آنها نیاز دارند به اعضای تیم مراقیتهای بهداشتی که به آنها در مقابله با بسیاری از چالشهای در حال تحول کمک کنند که بتوانند با احترام و عزت زندگی کنند (والدیوز و همکاران[40]، 2012). که مطالعه و بررسی این چالشها و تاثیر آنها بر متغیرهایی مانند سبکهای مقابله، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به این بیماریها با شرایط استرس زا و تنیدگیها ضروری میباشد.
لازاروس و فالکمن (1984، به نقل از صدوقی، تمنایی فر، 1388) اعتقاد دارند وقتی فرد بیماری مزمن را به عنوان پدیدهای تهدیدکننده ارزیابی میکند کوششهای مقابلهای او آغاز میشود. نوع مقابلهای که افراد به کار میبرند باید با نوع موقعیتی که باآن مقابله میکنند تناسب داشته باشد تا بالاترین فایده را برای آنان به ارمغان بیاورد. کسانی که از نوع درست راهبردهای مقابلهای استفاده میکنند علائم اضطراب و افسردگی کمتری را تجربه میکنند و آزمودنی هایی که از نوع غلط راهبرد مقابله استفاده میکنند علائم بیشتری را تجربه میکنند (فورسیت[41]، کمپاس[42]، 1987، به نقل از صدوقی، تمنایی فر، 1388). لازاروس و فالکمن (1987)عقیده دارند ادراک خودکارآمدی منبع شخصی قدرتمندی در مقابله با استرس است. سودمندی خودکارآمدی در سرطان به طور گستردهای مستند است (هاس[43]، 2005، لو و همکاران[44]2001). به گفته بندورا (2000)، قضاوت افراد در مورد توانمندیهای خود (خودکارآمدی) تابع حالات جسمانی است، که آنها نیز به نوبه خود متاثر از حالات عاطفی شخص و به طور کلی کیفیت زندگی در تمام ابعاد آن است.هیجانات منفی مانند ترس، اضطراب، تنش، افسردگی سبب میشود که افراد در انجام وظایف، تواناییهای خود را دست کم بگیرند که این در واقع مفهوم خودکارآمدی پایین است و بالعکس خودکارآمدی پایین نیز سبب میشود حالات روحی وروانی مانند خستگی، عصبانیت، درد و رنج در فرد بوجود بیاید و منجر به نقصان کیفیت زندگی بشود.که در این صورت نیازمند بررسی و مطالعهای همه جانبه بوده تا به شناسایی متغیرهای مرتبط با سلامتی آنها چه به لحاظ روانی و چه به لحاظ عمومی پرداخته شود.
سرطان و درمان سرطان میتواند تاثیر عمیقی بر وضع ظاهری بیماران داشته باشد (فریس هارکورت[45]، فسل[46]، 2007).تغییرات سرطان سینه باعث تغییرات قابل مشاهده در تصویر بدنی است (پرایس[47]، 2000). اکثریت شواهد نشان میدهند که زنان مبتلا به سرطان سینه طیف وسیعی از تغییرات جدی منفی عاطفی که در نتیجه اختلالات جنسی خود از جمله ترس از دست دادن قدرت باروری، تصویر منفی از بدن، احساس عدم جذابیت (برترو[48]، ویلموث[49]، 2007)، از دست دادن زنانگی (آرچیبالد[50]، لمیوکس[51]، بایرز[52]، تاملین[53]، وورث[54]، 2006)، افسردگی و اضطراب (گاروسی[55]، 2008) را نشان میدهند. شواهدی در دست است که نشان میدهد تصویر بدنی نقش مهمی در عملکرد روانی بیماران مبتلا به سرطان سینه بازی میکند به عنوان مثال پیکلر[56]، ونیترود[57](2003) نشان دادند که بیمارانی که احساسات بهتری درباره بدن شان دارند باورهای قوی تری در توانایی مقابله با بیماری ودرمان آن را دارند.از سویی دیگرارزیابی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان میتواند کمک به بهبود درمان و حتی میتواند به عنوان پیش آگهی عوامل پزشکی باشد(منتظری، گیلیس[58]، مک اون[59]، 1996 الف، منتظری، گیلیس، مک اون، 1996ب، منتظری، مایلوری[60]، هول[61]، مک اون، گیلیس، 2001، منتظری، مایلوری، هول، مک اون، گیلیس، 2003 ).
سرطان سینه به هویت زنان نیز تاثیر میگذارد در نتیجه مطالعه کیفیت زندگی برای کسانی که سینههای خود را از دست میدهند بسیار حیاتی است، علاوه بر این زنان نقش مهمی به عنوان همکاران، همسران و مادران در هر خانواده دارند (منتظری، گیلیس، مک اون، 1996الف). بنابراین شناسایی میزان و نوع عوامل مرتبط با سرطان سینه از اهمیت
[پنجشنبه 1398-07-04] [ 09:24:00 ب.ظ ]
|