پایان نامه نقش سوءاستفادهی دوران کودکی در نشانه های اختلال خوردن با واسطه گری نقص در تنظیم هیجان |
1-5 فرضیههای پژوهش…………………………………………………………………………………………………….. 9
1-6 سؤالهای پژوهش……………………………………………………………………………………………………… 10
1-7 تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها……………………………………………………………………………….. 10
1-7-1 تعاریف نظری متغیرها………………………………………………………………………………………….. 10
1-7-2 تعاریف عملیاتی متغیرها……………………………………………………………………………………….. 11
فصل دوم: پیشینه پژوهش
2-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 14
2-2 اختلالات خوردن………………………………………………………………………………………………………. 14
2-2-1 تعریف اختلالات خوردن………………………………………………………………………………………… 14
2-2-2 مدلهای نظری اختلالات خوردن…………………………………………………………………………….. 18
2-2-2-1 دیدگاه زیستی…………………………………………………………………………………………………… 18
2-2-2-2 دیدگاه ژنتیکی…………………………………………………………………………………………………… 20
2-2-2-3 عوامل محیطی………………………………………………………………………………………………….. 20
2-2-2-4 دیدگاه روانشناختی…………………………………………………………………………………… 21
2-3 سوءاستفاده دوران کودکی………………………………………………………………………………… 26
2-4 تنظیم هیجان…………………………………………………………………………………………………… 30
2-5 جمعبندی………………………………………………………………………………………………………. 34
فصل سوم: روش پژوهش
3-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 36
3-2 نوع پژوهش……………………………………………………………………………………………………………… 36
3-3 جامعه پژوهش…………………………………………………………………………………………………………… 36
3-4 نمونه و روش نمونهگیری…………………………………………………………………………………………….. 36
3-5 ابزارهای جمعآوری اطلاعات………………………………………………………………………………………. 37
3-5-1 سیاههی علائم اختلالات خوردن……………………………………………………………………………… 37
3-5-2 پرسشنامهی ضربه کودکی………………………………………………………………………………………… 38
3-5-3 پرسشنامهی تنظیم هیجان………………………………………………………………………………………… 38
3-6 روش اجرای پژوهش…………………………………………………………………………………………………. 39
3-7 روش تجزیه و تحلیل داداهها………………………………………………………………………………………. 39
فصل چهارم: نتایج پژوهش
4-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 41
4-2 یافتههای توصیفی……………………………………………………………………………………………………….. 41
4-3. مدلهای ساختاری و وارسی فرضیهها……………………………………………………………………………. 46
4-4 بررسی سؤالهای پژوهشی………………………………………………………………………………………….. 51
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1 مقدمه………………………………………………………………………………………………………………………. 54
5-2 بحث و نتیجهگیری…………………………………………………………………………………………………….. 54
5-3 محدودیتهای پژوهش……………………………………………………………………………………………… 57
5-4 پیشنهادات پژوهشی…………………………………………………………………………………………………….. 57
منابع
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………………… 59
منابع انگلیسی…………………………………………………………………………………………………………………… 62
پیوست
پیوستها ………………………………………………………………………………………………………….. 67
مقدمه
امروزه اختلالات خوردن [1](ED) یکی از مورد توجهترین اختلالات روانی/ روانتنی [2] به شمار میرود. این دسته از اختلالات باعث ایجاد اشکال در سلامت جسمی و عملکرد روانی میشوند و کیفیت زندگی فرد مبتلا را مختل میکنند و همچنین ممکن است سبب افزایش مرگ و میر شوند ( دالی، جنکینس[3]، 2011 ). این اختلالات به سه شکل بیاشتهایی عصبی[4] پرخوری عصبی[5] و شکل بینابینی به نام Bing-eating وجود دارد. گرچه در حال حاضر دانش ما در خصوص پاتولوژی این اختلالات محدود است ولی زمینههای ژنتیکی، ویژگیهای فردی، عوامل اجتماعی-فرهنگی، تبلیغات و رسانهها، دوستان و خانواده از عوامل مهم بروز آنها یاد شده است ( گلدن[6]، 2003).
باور عمومی بر این است که اختلالات خوردن مربوط به جوامع غربی است که تاکید فراوانی به تناسب اندام میشود ولی گذر اپیدمیولوژیک و ترویج فرهنگ غرب سبب شده است که بتدریج شاهد افزایش این اختلالات در کشورهای شرقی مثل ژاپن، پاکستان و ایران باشیم (گلدن 2003 ، سوماتسو[7]، 1985، مومفورد[8]، 1992).
اخیرا مطالعاتی در ایران در خصوص اختلالات خوردن صورت گرفته است. نوبخت و همکاران (2000 ) شیوع اختلالات خوردن به شکل بیاشتهایی عصبی و پرخوری در دختران 15-18 ساله تهران را به ترتیب 9/0 و 2/3 درصد گزارش نمودند. مطالعه دیگر، شیوع این دو را در دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی به ترتیب 8/1 و 8/7 درصد و به طور کلی 5/21 درصد از دانشجویان را در معرض خطر اختلالات خوردن گزارش نمود ( صفوی، محمود، روشندل، 2009).
-2 بیان مسأله
اختلالات خوردن از اختلالات سخت و ناتوانکننده روانپزشکی هستند که به صورت اختلال در رفتارهای خوردن و تصویر بدنی تعریف میشود. بی اشتهایی عصبی[9] و پراشتهایی عصبی[10] دو شکل عمده از اختلالات خوردن هستند. هردو اختلال شامل دلواپسی افراطی از وزن، شکل و اندازه بدن و ادراک تحریف شده از بدن خود است (کلوپر[11]، 2011 ).
در سبب شناسی این اختلالات عوامل ژنتیکی، زیستی، روانشـناختی و محیطی مطـرح شدهاند.
محیط نقش مهمی در پیدایش بعضی اختلالات خوردن دارد. به طور مثال نشان داده شده است که مادران کودکانی که بعدها مبتلا به اختلالات خوردن می شوند، طی بارداری در معرض استرس بیشتری بودهاند. اتفاقات حین زایمان (مثل هماتوم سفال) یا زایمان زودرس، شانس بروز اختلالات خوردن را افزایش می دهد. برخی دیگر از عوامل محیطی مرتبط با اختلالات خوردن داشتن تاریخچهای از آسیب دوران کودکی به ویژه سوءاستفاده جنسی، فیزیکی، هیجانی و بیتوجهی هستند. افرادی با مشخصه بیاشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی ویا اختلال خوردن نامشخص که گزارشاتی از آسیبهای مکرر دوران کودکی دارند، رفتارهای خودتخریبی را از خود نشان میدهند(کلوپر،2011).
هرچند پدیده کودک آزاری از اعصار دور در جوامع انسانی وجود داشته، لیکن در سالهای اخیر به صورت علمی مورد توجه قرار گرفته و مبارزه با آن به تدریج آغاز شده است.آزار کودکان در سطوح و به اشکال مختلفی از جمله آزارجسمی مانند کتک زدن یا انواع تنبیههای بدنی، آزار روانی و هیجانی مانند بیتوجهی، غفلت از برآوردن نیازهای اولیهی کودکان، وآزار جنسی در بیشتر جوامع امروزی وجود دارد(باکر[12] ، 1990 ).
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت[13] (1999)کودک آزاری جسمی عبارت است از هر تعاملی که به آسیب واقعی بالفعل یا بالقوه منجر گردد و تا حد معقولی در کنترل والد یا شخص سرپرست، قدرتمند و یا مورد اعتماد کودک باشد.
از سویی مفهوم نقص در تنظیم هیجان به علت نقش احتمالی آن در ایجاد تفاوت در بروز نشانهها، توجه فراوانی را به خود جلب کرده است (گراس و مونز، 1995)[14]، که شامل آسیب شناسی خوردن نیز میشود (هدرتون[15]، بومیستر[16] 1991 ، سلوای[17]، استرانگمن[18] و هستون[19]، 2005 ). اخیراً، گراتز و رومر[20] (2004) در مفهوم سازیشان از تنظیم / نقص در تنظیم هیجان، شش عامل را به لحاظ نظری و با پشتوانه تجربی استخراج کردهاندکه روایی آنها مورد تأیید قرار گرفته است. این عوامل نه تنها تجربه هیجانی منفی را شامل میشوند، توانایی شخص برای برچسب گذاری صحیح هیجانی، تحمل فشار روانی و هدف گرا بودن و رفتار انطباقی در زمان تجربهی فشار روانی را نیز در بر میگیرند. بنابراین، ساختار تنظیم هیجان شامل توانایی انطباقی فرد در شناسایی و کنار آمدن با حالات هیجانی منفی است، نه فقط تجربه صرف خود حالت منفی.
فرضیه تنظیم هیجان در اختلال خوردن، نشانگانی مانند میخواری را تلاشی برای افتراق خود از عواطف منفی یا خودتسکینی، عنوان میکند ( هدرتون، بومیستر 1991، سلوای، استرانگمن و هستون 2005 ). رفتارهای مختل خوردن در این مدل به عنوان یک ابزار غیر انطباقی برای کنار آمدن با عاطفهی منفی مفهوم سازی شده است، و بنابراین دلالت بر مهارتهای تنظیم هیجانی ضعیف دارد. این مطالعات با تأکید بر این فرضیه، از ارزیابی سریع بوم شناختی (EMA)[21] استفاده میکنند و به این نتیجه رسیده اندکه افزایشی در عاطفه منفی پیش از بروز نشانههای روزانه اختلال خوردن وجود دارد ( انگلبرگ[22]، استیگر[23]،گوئین[24] و وندرلیچ[25] 2007، اسمیت[26] و همکاران، 2007، استین[27] و همکاران، 2007). برای مثال، رفتار می خواری بوسیلهی کاهش عواطف دردناک، حداقل در کوتاه مدت به عنوان یک تقویت کنندهی منفی برای کاهش یا بلوکه کردن هیجان منفی عمل میکند (ارنو[28] ،کندی[29] و اگراس[30]، 1992 ؛هدرتون و بومیستر،1991 ؛پولیوی[31] و هرمان[32]، 1993؛ ویتساید[33] و همکاران، 2007).
نتایج رشد کردن و بزرگ شدن در یک محیط سوء استفادهگر ارتباطات بالقوهی متعددی با مدل تنظیم هیجان در ایجاد نشانگان اختلال خوردن دارد. انتقاد مراقب از ابراز عاطفه کودک، تنبیه ابراز هیجانی، یا کم اهمیت جلوه دادن عواطف (یعنی؛ ویژگی رفتارهایی محیطهای سوء استفادهگر از لحاظ هیجانی) با سرکوبی هیجانی، اجتناب، و شکست در رسیدن حمایت به کودکان، که تمام اینها احتمالاً میتوانند به عنوان استـراتژیهای تنظیم هیـجان عاطفی غیر انطـباقی مفـهوم سازی شوند ( برلین[34] و کسیدی[35]، 2003 ؛ شیپمن[36]، 2007 ؛ اسپینراد[37] ،استیفتر[38] ، دونلان مککال[39] و ترنر[40] ، 2004 ). در بزرگسالان، سوءاستفاده هیجانی دوران کودکی[41] ( CEA ) گزارش شده توسط فرد با بازداری هیجانی و سبک اجتنابی فرد، عدم پذیرش هیجانی، و اجتناب تجربی مرتبط است. به طور خلاصه، سوء استفادهی هیجانی با الگوهای غیرانطباقی تنظیم هیجان در هر دو دورهی کودکی و بزرگسالی ارتباط دارد. همانگونه که آسیب شناسی خوردن به عنوان نتیجه تلاشهای ناکارآمد تنظیم هیجان مفهوم سازی شده است، بنظر میرسد که CEA تأثیر غیر مستقیمی در آسیب شناسی خوردن بعدی از طریق رشد این مهارتهای تنظیم هیجان ناکارآمد، داشته باشد.
مطالعه دیگری در تبریز روی دانش آموزان دختر ، نشان داد که 7/16 درصد از افراد شرکت کننده در معرض خطر ابتلا به اختلالات خوردن بودند(پورقاسم گرگری، کوشاور، سیدسجادی، کرمی، شاهرخی، 2009).طالعات معدودی در زمینه اختلالات خوردن در ایران انجام شده است، نوبخت و دژکام (2000) در اولین مطالعه بررسی اپیدمیولوژیک این اختلالات در ایران شیوع بیاشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی را در 3100 دانشآموز دختر به ترتیب 9/0 و 2/3 درصد گزارش کردند.
در مطالعه ای در آمریکا که در آن رابطهی سوءاستفادهی دوران کودکی با نقص در تنظیم هیجان و اختلالات خوردن متعاقب آن بررسی شد، نتایج معناداری بدست آمد( بورنز[42]، فیشر[43]، جکسون[44]، هاردینگ[45]، 2012 ). در بررسی های مشابهی ، نشان داده شد که سوءاستفادهی دوران کودکی، پیشآگهی برجستهای برای ابتلا به اختلالات خوردن بعدی است( سونسوک کونگ و کونسوک برنشتین، 2008 )[46]. بنابراین با توجه به پیشینه تحقیق و اهمیت اختلالات خوردن این سوال پیش میآید که آیا نقص در تنظیم هیجانات قادر است روابط بین سوءاستفادهی دوران کودکی و نشانههای اختلالات خوردن را میانجیگری کند؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه اختلالات خوردن یکی از مورد توجهترین اختلالات روانی/روانتنی[47] به شمار میروند. این دسته از اختلالات باعث ایجاد اشکال در سلامت جسمی و عملکرد روانی میشوند و کیفیت زندگی فرد مبتلا را مختل میکنند و همچنین ممکن است سبب افزایش مرگ و میر شوند. علت اصلی این اختلالات هنوز به خوبی شناخته نشده است و درمان آنها مشکل است و بسیاری از بیماران تمایلی به استفاده از درمانهای کنونی ندارند.
اختلالات خوردن مجموعهای چند عاملی در هم آمیخته از متغیرهای زیستی، خانوادگی، روانی-اجتماعی و روانشناختی میباشند( کنت[48] و والر[49]، 2000 ). کارشناسان، تخمین میزنند که علاوه بر اختلالات خوردن، تقریباً 25 میلیون نفر با یک اختلال پرخوری یا رفتار تغذیهای خفیف، دست به گریبانند.
همهگیر بودن مشکل کودک آزاری و افزایش گزارشات مربوط به صدمات و آسیبهایی که متوجه کودکان است، دولتهای جهان را بر آن داشته است تا توجه جدیتری به حقوق کودکان داشته باشند. تصویب پیمان نامه جهانی حقوق کودک به عنوان یک توافق جهانی در سال 1989 میلادی شاهدی برای این تلاشها در جهت تضمین بقا و رشد، تحصیل و سلامتی و همچنین حمایت از کودکان در برابر انواع سوءرفتارهای جسمی، جنسی یا بهره کشی از آنها در کار و جنگها است (رحیمی و قاسم زاده، 1377 ). در معرض سوءاستفاده و بی توجهی قرار گرفتن کودکان میتواند به رنج وسیعی از پیامدهای مخرب، که یک عمر تباهی به بار آورد، منجر شود (الیستر لامنت 2010 )[50]. متخصصان بالینی و محققان مطرح کردهاندکه آسیب وسوءاستفادهی دوران کودکی به ویژه سوءاستفادهی جنسی می توانند به صورت نیرومندی اختلالات خوردن بعدی را تبیین نمایند (رورتی و یاگر،1996)[51].
رشد کردن و بزرگ شدن در یک محیط سوء استفادهگر میتواند ارتباطات بالقوهی متعددی با مدل تنظیم هیجان در ایجاد نشانگان اختلال خوردن داشته باشد( برلین و کسیدی، 2003 ؛ شیپمن، 2007 ؛ اسپینراد ، استیفتر ، دونلان مککال و ترنر، 2004 ). در بزرگسالان، سوءاستفادهی هیجانی دوران کودکی ( CEA ) گزارش شده توسط فرد با بازداری هیجانی و سبک اجتنابی فرد و عدم پذیرش هیجانی مرتبط است. به طور خلاصه، سوء استفاده هیجانی با الگوهای غیرانطباقی تنظیم هیجان در هر دو دورهی کودکی و بزرگسالی ارتباط دارد. همانگونه که آسیب شناسی خوردن به عنوان نتیجه تلاشهای ناکارآمد تنظیم هیجان مفهوم سازی شده است، بنظر میرسد که CEA تأثیر غیر مستقیمی در آسیب شناسی خوردن بعدی از طریق رشد این مهارتهای تنظیم هیجان ناکارآمد، داشته باشد. گیلبا- اسکچمن[52] و همکاران (2006) دریافتند افراد کم اشتها در قیاس با افراد پراشتها از آگاهی هیجانی کمتری برخوردارند در مقابل افراد پراشتها نسبت به کم اشتها در تنظیم هیجانات خود مشکلات بیشتری نشان دادهاند.
مبتنی بر آنچه عنوان شد، چنین استنباط میشود که روابط بین سوءاستفاده دوران کودکی و اختلالات خوردن بواسطه نقص در تنظیم هیجان، وساطت میشود. لکن تصریح این روابط به انجام پژوهش جدید نیازمند است. از این رو، پژوهش حاضر بخشی از این دغدغه را پوشش میدهد.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
تعیین نقش سوءاستفادهی دوران کودکی در نشانههای اختلالات خوردن با میانجیگری نقص در تنظیم هیجان.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-07-04] [ 07:20:00 ب.ظ ]
|