پایان نامه بررسی رابطه بین عملکرد بازاریابی و ایجاد یک مزیت رقابتی |
مشتری فراهم سازد.
1-7-7- مزیت رقابتی مشهود:
مزیت رقابتی مشهود آن نوع مزیتی است که منشأ آن منابع مشهود بوده که به صورت داده فیزیکی مانند ماشینآلات،تجهیزات و. میتوان آن را مشاهده کرد. در واقع مزیتهای مشهود از منابع فیزیکی و قابل مشاهده سازمان ناشی میشود.
1-7-8- مزیت رقابتی مرکب:
ترکیب و تعامل چندین مزیت ساده به ایجاد چنین مزیت مسلط و تعیینکننده منجر شده است که مستقیماً به عملکرد رقابتی شرکت کمک میکند.
1-7-9- مزیت موقتی در مقابل پایدار:
اولاً از نظر زمانی طولانی مدت بوده و زودگذر نیست و ثانیاً به راحتی توسط رقبا قابل دسترسی نیست (مهری،1386، 34).
1-8- تعریف عملیاتی:
1-8-1- کارایی:
منظور از کارایی در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد دورابجی (1998) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با 6 گویه سنجیده شده است.
1-8-2- اثربخشی:
منظور از اثربخشی در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد دورابجی (1998) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با2 گویه سنجیده شده است.
1-8-3- مزیت رقابتی:
منظور ازمزیت رقابتی در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد نورا (2004) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با 3 گویه، سنجیده شده است.
1-8-4- مزیت رقابتی پویا:
منظور از مزیت پویا در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد نورا (2004) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با3گویه سنجیده شده است.
1-8-5- مزیت رقابتی متجانس:
منظور ازمزیت متجانس در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد نورا (2004) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با 3گویه سنجیده شده است.
1-8-6- مزیت رقابتی مشهود:
منظور از مزیت مشهود در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد دورابجی (1998) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده وبا 3گویه سنجیده شده است.
1-8-7- مزیت رقابتی مرکب:منظور از مزیت مرکب در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد دورابجی (1998) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده و با 3 گویه سنجیده شده است.
1-8-9- مزیت موقتی در مقابل پایدار:
منظور از مزیتموقتی در این پژوهش متغیری است که بوسیله پرسشنامه استاندارد دورابجی (1998) که بوسیله مقیمی و همکاران (1390) ترجمه شده وبا 3 گویه سنجیده شده است.
– مقدمه: شرکتها شریان حیاتی اقتصاد هر کشور محسوب میشوند. تلاش صنعت در سطح جهان در جهت افزایش کارایی است. در دنیا تجارت رقابتی امروز، جلب رضایت مشتریان از عوامل کلیدی است که سازمانها به دنبال آن هستند. مشتریان راضی و وفادار به سازمان، درآمد پایداری را به ارمغان میآورند.
لذا سازمانها با توجه به شناخت مشتری و تأمین رضایت آنان به مؤلفههایی نظیر شناخت مشتری، روابط با مشتری،تعیین روشهای تأمین رضایت و تهیه کالا و خدمات مناسب در جهت رفع نیازهای آنان اهمیت خاصی قائل هستند. زیرا مشتری مهمترین دارایی هر سازمان است. به ادعای پیتر دارکر[1] «رضایت مشتری هدف و مقصود تمامی فعالیتهاست». بنابراین هر سازمان موفقی مایل است خدماتی را ارائه کند که رضایت مشتریان را فراهم سازد. حفظ مشتریان خوب در بلندمدت، نسبت به جلب مشتریان جدید برای جایگزینی مشتریانی که با شرکت قطع رابطه کردهاند، سودمندتر است زیرا مشتریان قدیمی، تجربیات مثبت خود را برای دیگران بیان میکنند و به این ترتیب وسیله تبلیغ برای سازمان می شوند که در نتیجه هزینه جذب مشتریان جدید را کاهش میدهد. این مطلب به ویژه برای ارائه دهندگان خدمات حرفهای بسیار مهم می باشد،زیرا شهرت و خوشنامی آنها و بیان مزایا و نکات مثبت آنها از سوی دیگران منبع اطلاعات کلیدی برای مشتریان جدید است.اندیشمندان و صاحبنظران علوم مدیریت با تأکید بر لزوم درک نیازها و خواستههای مشتریان، فعالیتهای اصولی و علمی بازاریابی را رمز بقا و موفقیت سازمانها دانستهاند. در گذشته با توجه به ساختار دولتی و غیر دولتی، یکسان بودن خدمات، خدمات سنتی و ابتدایی و فزونی تقاضای خدمات بر عرضه آن،ضرورتی جهت توجه به مفاهیم بازاریابی و فعالیتهای مشتری مدارانه درشرکتهاوجود نداشت و مردم نیز به دلیل عدم ارائه خدمات پویا و مدرن و همچنین بیتوجهی به خواستهها و تمایلات آنها و ارائه خدمات سنتی و یکسان رغبت چندانی جهت افزایش سطح و عمق ارتباط خود باشرکتها را نداشتند اما امروزه با ورود محصولات خارجی (چینی)، تحول و پویایی در بورس و دیگر مؤسسات مالی، شناسایی نیازها و خواسته های مشتریان و درک تمایلات آنها، راهکارهای دستیابی به منابع پایدار به منظور کسب و ایجاد پتانسیلهای مناسب و مستحکم مالی جهت نقش آفرینی در عرصه اقتصادی جامعه از مهم ترین دغدغههای مدیران میباشد.
2-2- مبانی نظری پزوهش:
2-2-1 بازاریابی:
بازاریابی بخشی از فعالیت های بازرگانی است که شامل شناسایی تقاضا برای کالاها و خدمات و فراهم کردن تسهیلات و کانال توزیع و فروش آنها می شود (زاهدی،1379،11). در بازاریابی هدف نهایی،مشتری است به عبارت دیگر جلب نظر و تأمین رضایت مشتریان اولین اولویت بازاریابی است (روحی،1382). فرآیند بازاریابی مجموعهای از فعالیتهای انسانی و اقتصادی در جهت ارضای نیازها و خواسته های افراد است، که از طریق مبادلات انجام میشود. عامل اصلی در بازاریابی اطلاع داشتن از نیازهای بالقوه مشتریان و رفع آنها از طریق تأمین کالاها و خدمات مورد نیاز است (اسماعیلپور،1382: 21) در فرایند تجارت، شرکتهایی میتوانند موفق عمل کرده و به بقای خود اطمینان داشته باشند که بر مبنای اصول و مفهوم بازاریابی عمل کرده باشند. مفهوم بازاریابی دارای دو بعد وسیع است. در سطح عملیاتی این مفهوم شامل چندین لایه و زمینه تصمیمگیری است. به این ترتیب که هدف غایی این تصمیم گیری ها در سطوح کارکردی مختلف استفاده بهینه از فرصتهای سودآور به وجود آمده در فضای بازار و کسب و کار است. به طور کلی، مدیریت بازاریابی چهار زمینه استراتژیک شامل برنامهریزیهای مرتبط با محصول نظیر تنوع محصول، کیفیت، طرح، بستهبندی و غیره، قیمتگذاری، توزیع و فعالیتهای ترفیعی را در بر میگیرد.
بعد دوم مفهوم بازاریابی، بیشتر دارای ماهیت فلسفی است. در این ارتباط، نیازها، خواستهها و ایجاد ارزش برای مشتری باید به عنوان نخستین اولویت در تصمیم گیریهای بازاریابی مطرح باشد. بر اساس دیدگاه فلسفی بازاریابی، تنها وجود چنین دیدگاهی است که موجبات رشد شرکتها را فراهم میآورد. زیرا درک نیازهای واقعی مشتریان و برآورده ساختن این نیازها سبب ایجاد ارتباط و وابستگی بین شرکتها و مشتریان میشود. بخشهای تحقیقات بازاریابی شرکتها به هر دو بعد مفهوم بازاریابی نیازمند هستند. تحقیقات بازاریابی یکی از اجزای بسیار مهم مراحل تصمیم گیری به شمار آمده و موجب اخذ تصمیمات مطلوب در برنامه ریزیهای بازاریابی میشوند. اطلاعات حاصل از تحقیقات بازاریابی در تجزیه و تحلیل مسائل و بهرهگیری از فرصتهای بازاریابی استفاده می شود. در حقیقت این اطلاعات سنگ بنای برنامهریزیهای بهینه بازاریابی محسوب میشوند. همچنین از این اطلاعات به منظور ارزیابی فازهای مختلف برنامههای بازاریابی نیز بهره گرفته میشود. نتایج حاصل از تحقیقات بازاریابی به عنوان مبنایی برای تغییر یا بازنگری در استراتژیهای بازاریابی استفاده میشود. (برین – استافورد،2003: 76)[2].
فلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ بازاریابی را نوعی فرآیند اجتماعی و مدیریتی می دانند که بوسیله آن،افراد و گروهها میتوانند از طریق تولید، ایجاد و مبادله محصولات و ارزشها با دیگران
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-03-02] [ 09:07:00 ب.ظ ]
|