پایان نامه پیشبینی مشکلات رفتاریـ عاطفی در کودکان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان |
1-3- ضرورت و اهمیّت پژوهش…. 6
1-4-اهداف پژوهش…. 9
1-4-1-هدف کلی.. 9
1-4-2-اهداف جزئی.. 9
1-5- سوالهای پژوهش…. 9
1-6- تعریف مفهومی متغیّرها 10
1-6-1- مشکلات رفتاری–عاطفی.. 10
1-6-2- کم توانی ذهنی.. 10
1-6-3- همدلی.. 11
فصل دوم: ادبیات پژوهش
2-1- مبانی نظری پژوهش…. 13
2-1-1- مشکلات رفتاری.. 13
2-1-1-1- تاریخچه. 13
2-1-1- 2- تعریف مشکلات رفتاری–عاطفی.. 14
2-1-1-3- تعریف قانون آموزش افراد با ناتوانی.. 15
2-1-1-4- تعریف شورای کودکان استثنایی.. 16
2-1-1-5- ائتلاف بهداشت روانی و ملی و آموزش ویژه 16
2-1-2- طبقه بندی مشکلات رفتاری– عاطفی.. 17
2-1-2-1- طبقه بندی بر اساس روشهای آماری.. 17
2-1-2-2- نظام طبقهبندی روانپزشکی.. 18
2-1-3- ویژگیهای دانشآموزان با مشکلات رفتاری-عاطفی.. 19
2-1-3-1- رفتارهای برون نمود. 19
2-1-3-2- رفتارهای دروننمود. 20
2-1-3-3- پیشرفت تحصیلی.. 21
2-1-3-4- هوش…. 22
2-1-3-5- بزهکاری نوجوان.. 23
2-1-4- ابعاد مشکلات رفتاری در پژوهش حاضر. 23
2-1-4-1- اختلال اضطرابی.. 23
2-1-4-2- اختلال ارتباط اجتماعی.. 24
2-1-4-3- رفتار ضداجتماعی.. 24
2-1-4-4- درخودماندگی.. 25
2-1-5- رویکردهای مشکلات رفتاری– عاطفی.. 25
2-1-5-1- رویکرد زیستی.. 25
2-1-5-2- رویکرد پدیدارشناختی.. 25
2-1-5-3- رویکرد سیستمی.. 26
2-1-5-4- رویکرد رفتاری و یادگیری.. 26
2-1-5-5- رویکرد بیولوژیکی.. 27
2-1-5-6- رویکرد روانتحلیلی.. 27
2-1-5-7- رویکرد جامع شناختی–بومنگری.. 27
2-1-6- علل مشکلات رفتاری.. 28
2-1-6-1- عوامل محیطی.. 28
2-1-6-1-1- عوامل خانوادگی.. 28
2-1-6-1-2- عوامل مدرسه. 29
2-1-6-1-3- عوامل فرهنگی.. 29
2-1-6-2- عوامل زیستشناختی.. 30
2-1-6-4-1- آسیب مغزی.. 30
2-1-6-2-2- ژنتیک…. 30
2-1-7- مداخله و درمان.. 31
2-1-7-1- دارودرمانی.. 32
2-1-7-2- رفتاردرمانی.. 32
2-1-7-3- بازیدرمانی.. 32
2-1-7-4- درمان بینشگرا 33
2-1-8- کمتوانی ذهنی.. 33
2-1-8-1- تاریخچه کمتوانی ذهنی.. 33
2-1-8-2- تعریف کمتوانی ذهنی.. 35
2-1-8-2-1- تعریف انجمن عقبماندگی ذهنی آمریکا (1992) 35
2-1-8-2-2- تعریف سازمان بهداشت جهانی.. 36
2-1-8-2-3- تعریف کمتوانی ذهنی از دیدگاه مارک… 36
2-1-8-2-4- تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا 37
2-1-8-2-5- تعریف انجمن کم توان ذهنی و رشدی آمریکا(2014) 37
2-1-9- ویژگیهای کمتوانی ذهنی.. 37
2-1-9-1-تاخیر زبان.. 38
2-1-9-2- عملکرد شناختی.. 38
2-1-9-2-1- حافظه. 39
2-1- 9-2-2- سرعت یادگیری.. 39
2-1-9-2-3-توجه. 39
2-1- 9-2-4- تعمیم و نگهداری.. 40
2-1-9-2-5- انگیزه 40
2-1-9-3- رفتار سازشی.. 41
2-1-9-3-1- فزونی رفتار و رفتار چالشانگیز. 41
2-1-9-4- ویژگیهای مثبت… 42
2-1-10- علل کمتوانی ذهنی.. 42
2-1-10-1-علتهای پیش از تولد. 43
2-1-10-1-1- اختلالات کروموزومی.. 43
2-1-10-1-2- خطاهای مادر زادی سوخت و ساز 44
2-1-10-1-3- تاثیرات محیطی.. 44
2-1-10-2- عوامل هنگام تولد. 45
2-1-10-3- عوامل پس از تولد. 45
2-1-10-3-1- علتهای زیستی پس از تولد. 46
2-1-10-3-2- علتهای روانی-اجتماعی پس از تولد. 46
2-1-11- رویکردهای کمتوانی ذهنی.. 46
2-1-11-1- انتظارهای آموزشپذیری.. 47
2-1-11-2- شدت آسیب ذهنی.. 47
2-1-11-3- حوزهی معلولیت… 48
2-1-11-4- حمایتهای مورد نیاز 48
2-1-12- همدلی.. 49
2-1-12-1- همدلی به عنوان یک فرایند شناختی.. 50
2-1-12-2- همدلی به عنوان یک فرایند عاطفی.. 50
2-1-13- نظریه و مدلهای همدلی.. 51
2-1-13-1- نظریه کردارشناسی بالبی.. 51
2-1-13-2- نظریه کارل راجرز 51
2-1-13-3- نظریه یادگیری.. 51
2-1-13-4- مدل مارشال.. 52
2-1-13-5- مدل هافمن.. 53
2-1-13-6- نظریه روانکاوی.. 54
2-1-13-7- نظریه دیویس…. 54
2-1-13-8- مدل فشباخ.. 55
2-1-13-9- دیدگاه انسانگرایانه همدلی.. 55
2-2- پیشینه پژوهش…. 56
2-2-1- پیشینه مشکلات رفتاری- عاطفی در افراد عادی.. 56
2-2-2- پیشینه مشکلات رفتاری عاطفی در افراد کمتوان ذهنی.. 57
2-2-3- پیشینه همدلی.. 60
2-3-4- پیشینه همدلی در مادران کودکان با کمتوانی ذهنی.. 64
2-3-5- نتیجهگیری از تحقیقات پیشین.. 69
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- طرح پژوهش…. 71
3-3- متغیرهای پژوهش…. 71
3-3- جامعه آماری.. 72
3-4- نمونه و روش نمونهگیری.. 72
3-5- تعریف عملیاتی متغیّرها 73
3-5-1- مشکلات رفتاری-عاطفی.. 73
3-5-2- دانشآموزان با کمتوانی ذهنی.. 73
3-5-3- همدلی.. 73
3-6- ابزار پژوهش…. 74
3-6-1- مقیاس همدلی اساسی.. 74
3-6-1-1- روایی و پایایی مقیاس همدلی اساسی جولیف فارینگتون.. 75
3-6-1-2- روایی و پایایی پرسشنامه همدلی در پژوهش حاضر. 76
3-6-2- سیاهه مشکلات رفتاری- عاطفی.. 77
3-6-2-1- روایی و پایایی سیاهه مشکلات رفتاری اینفلد و تونگ…. 78
3-6-2-2- روایی و پایایی سیاهه مشکلات رفتاری در پژوهش حاضر. 79
3-7- روش اجرا 80
3-8- روش تجزیه و تحلیل دادهها 80
فصل چهارم: یافتهها
4-1- دادههای توصیفی.. 82
4-2- آمار استنباطی.. 84
4-2-1- سوال اول: آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی
و همدلی مادرانشان رابطه وجود دارد؟. 84
4-2-2- سوال دوم: آیا میزان اضطراب در دانشآموزان کم توان ذهنی بر اساس
همدلی مادرانشان قابل پیشبینی است؟. 85
4-2-3- سوال سوم: آیا میزان رفتارضداجتماعی در دانشآموزان کمتوان ذهنی
بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیشبینی است؟. 86
4-2- 4- سوال چهام: آیا میزان درخودماندگی در دانش آموزان کم توان ذهنی بر
اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 87
4-2-5- سوال پنجم: آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در دانشآموزان کمتوان
ذهنی بر اساس همدلی مادران قابل پیشبینی است؟. 87
4-2-6-سوال ششم: آیا عامل جنسیت در پیش بینی مشکلات رفتاری دانش آموزان
کم توان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان سهم دارد؟. 88
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5-1- مقدمه. 91
5-1-1- بحث و تبیین سوال اول: آیا بین ابعاد مشکلات رفتاری در دانش آموزان
کمتوان ذهنی و همدلی مادرانشان رابطه وجود دارد؟. 91
5-1-2- بحث و تبیین سوال دوم: آیا میزان اضطراب در دانش آموزان کم توان
ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان قابل پیش بینی است؟. 103
5-1-3- بحث و تبیین سوال سوم: آیا میزان رفتارضداجتماعی در دانش آموزان
کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 106
5-1-4- بحث و تبیین سوال چهام: آیا میزان درخودماندگی در دانش آموزان
کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران آنها قابل پیش بینی است؟. 109
5-1-5- بحث و تبیین سوال پنجم: آیا میزان اختلال ارتباط اجتماعی در
دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادران قابل پیشبینی
است؟. 113
5-1-6- بحث و تبیین سوال ششم: آیا عامل جنسیت در پیشبینی
مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی
مادرانشان سهم دارد؟. 116
5-2- خلاصه و نتیجهگیری نهایی.. 121
5-3- محدودیتهای پژوهش…. 122
5-4- پیشنهادهای پژوهشی.. 123
5-5- پیشنهادهای کاربردی.. 123
منابع
منابع فارسی.. 125
منابع انگلیسی.. 129
چکیده و صفحه عنوان به انگلیسی
کلیات
بیش از دو درصد جمعیّت هرجامعهای را کودکان و افراد کمتوان ذهنی[1] تشکیل میدهند. کمتوان ذهنی بیانکننده محدودیتهای اساسی در کارکرد کنونی فرد است. بدون شک میان بروز قابلیتهای فردی و شرایط محیطی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. محیطهای مناسب و مساعد موجب رشد و تحوّل فرد میشوند وکیفیت زندگی را بهبود میبخشند. ویژگیهای کمتوانی عبارتند از: کارکرد هوشی زیر متوسط و وجود محدودیتهای همزمان مرتبط با محدودیتها در دو یا چند حوزه از حوزههای مهارتهای سازشی کاربردی و وجود این شرایط از زمان کودکی (انجمن کم توانی ذهنی آمریکا[2]، 1992، ترجمه بهپژوه و غباری، 1380). کمتوانی ذهنی، مرض یا بیماری روانی نیست، بلکه نوعی شرایط خاص و پیچیده ذهنی است. در مورد کودکان کم ذهنی با توجه به محدودیتهای ویژه آنها، نسبت به کودکان عادی، میتوان انتظار داشت که رفتارهای پرخاشگرانه و سازشنایافته بیشتری از آنها بروز کند. آنان به سبب محدودیتهای گوناگون که غالباً از محدودیتهای شناختی آنها ناشی میشود، با شکستهای متعددی روبهرو میشوند و پیامد همه این عدم موفقیتها ناکامی است که خود سرآغاز پرخاشگری به شکل گوناگون خواهد بود (آذرنیوشان، بهپژوه و غباریبناب، 1391). کودکان کمتوان ذهنی علاوه بر مشکلات شناختی به مشکلات رفتاری و عاطفی نیز دچارند. مشکلات رفتاری را می توان از نظر فراوانی و ماهیت به دو دسته مشکلات کمبود رفتار و مشکلات فزونی رفتار تقسیم کرد. مشکلات کمبود رفتار عبارتند از: عدم تلفظ درست کلمات، گوشهگیری و عدم معاشرت با همسالان، انجام ندادن تکالیف درسی و نظایر آن. در مقابل از سرو صدا راه انداختن زیاد، پرخاشگری، پرحرفی و بیشفعالی میتوان به عنوان نمونههایی از مشکلات فزونی رفتار یاد کرد (فرخنده و بهپژوه، 1382). اختلالهای رفتاری مشکلات فردی و اجتماعی فراوانی را به وجود میآورند. کودکان مبتلا به این اختلالها، خانواده، آموزشگاه و اجتماع را با مسائل و دشواری گوناگون مواجه میکنند و آنها را نیز در برابر آشفتگیهای روانی و اجتماعی دوران نوجوانی و بزرگسالی آسیبپذیر میسازند (سیف، 1387).
بخش اعظم افراد کمتوان ذهنی دارای مشکلات رفتاری جدّی نیستند، اما در اغلب موارد وجود مشکلات رفتاری فرد را به کمتوانی ذهنی او مرتبط میدانند. علّت اصلی معمولاً در مجموعهای از عوامل محیطی، عاطفی و روانی فرد وجود دارد، نه فقط توان ذهنی او. با این وجود دستهای از افراد مبتلا به کمتوانی ذهنی وجود دارند که در انطباق خود با شرایط معمول زندگی دچار اختلال و مشکلات جدی هستند و این اختلالها میتواند در روند یادگیری و آرامش زندگی فرد و اطرافیان وی مشکل ایجاد کند (صمدی، 1388). نقش سرنوشتسازی در تعادل رفتاری و بههنجارسازی کودکان و نوجوانان ایفا میکند. یافتههای محققان از بزهکاران در بسیاری از نقاط دنیا نمایانگر آن است که بسیاری از بزهکاران در دوران کودکی از نوازش مادری و محبت پدری محروم بوده و همواره از این کمبود رنج بردهاند (کامران، 1384). همچنین از دیدگاه روانشناسی اجتماعی بسیاری از معضلات کنونی جامعه بشری مانند خشونت از فقدان رفتار همدلی سرچشمه میگیرد (درویزه، 1382). بالبی[3] (1951) در بررسی خود در زمینه برقراری ارتباط عاطفی در محیط خانواده از بدو تولد، بهویژه ارتباط عاطفی مادر و فرزند، نشان داد که رابطه عاطفی مناسب باعث میشود فرزندان در سنین کودکی و نوجوانی، کمتر با آشفتگیهای روانی و ناسازگاریهای اجتماعی و مشکلات رفتاری رو به رو شوند. به طور کلی کودکان و نوجوانان بیشتر تحت تاثیر مادران قرار میگیرند و نبود مهر مادری در ارتباط با رفتارهای ناسازگارانه، در بررسیهای مختلف گزارش شده است (درویزه، 1383). بنابراین بررسی موضوع مربوط به نقش همدلی مادران در بروز مشکلات رفتاری کودکان کمتوان ذهنی میتواند از اهمیّت بالایی برخوردار باشد.
1-2- بیان مسأله
اختلالهای رفتاری تا حد زیادی وضعیت اجتماعی و تحصیلی کودکان را تحت تاثیر قرار میدهند، تا آنجا که این کودکان نمیتوانند به درستی مسیر طبیعی رشد را بپیمایند، به همین دلیل، این موضوع در عرصه آموزش و پرورش نظر معلّمان و صاحبنظران را به خود معطوف کرده است. همچنین دانشآموزان با اختلالهای رفتاری در مقایسه با دانشآموزان عادی، 3/13 بار بیشتر ممکن است در مدرسه توبیخ شوند. کودکان با اختلالهای رفتاری که مهارتهای شخصی و اجتماعی ضعیفی نشان میدهند، بیشتر از کودکان دیگر که ناتوانی ندارند ممکن است در دوران مدرسه قربانی شوند (هاردمن، درو و ایگان 2002[4]،ترجمه علیزاده و همکاران، 1388). علاوه بر این، دانشآموزان دارای اختلال رفتاری ممکن است اختلالهای دیگری نیز داشته باشند که موجب پیچیدهتر شدن مشکل آنها میشود.
در ایران اسلامیه (1387) میزان شیوع اختلالهای رفتاری در بین دانشآموزان دوره ابتدایی را یک سوم از کل جمعیّت دانشآموزان گزارش داد. مروری بر تحقیقات گذشته نشان میدهد که کودکان کمتوان ذهنی مشکلات رفتاری متعددی را تجربه میکنند. همچنین بررسیها بیانگر وجود همزمان سایر اختلالهای روانی با کمتوانی ذهنی میباشد (آنگلد، کاستلو و ارکانلی[5]، 1999؛ پورافکاری، 1384).
طبقات با اختلالهای روانی در افراد کمتوان ذهنی به همانگونه است که در افراد عادی مشاهده میشود، با این حال نتایج چندین مطالعه زمینهیابی، نشان داده است که در حدود دو سوم کودکان و بزرگسالان کمتوان ذهنی به سایر اختلالهای روانی مبتلا هستند که این میزان چندین برابر میزان شیوع این اختلالها در جمعیّت عادی است. هر چه شدت کم بیشتر باشد خطر ابتلا به سایر اختلالها بیشتر میشود (کاپلان و سادوک[6]، 2003؛ ترجمه پورافکاری، 1384). انجمن روانپزشکی آمریکا[7] (2000) نشانههای آسیب روانشناختی معنادار در افراد کمتوان ذهنی را سه تا چهار برابر بیشتر از افراد عادی گزارش کرده است. کودکان و نوجوانان کمتوان ذهنی در مقایسه با همسالان به هنجار خود، مشکلات رفتاری و اجتماعی بیشتری نشان میدهند (لوول و رایس[8]، 1993). آنها به هنگام بازی تعامل اندکی با سایر کودکان دارند و ترجیح میدهند به تنهایی بازی کنند. بررسیها نشان دادند که افراد کم ذهنی به میزان بیشتری از سوی دوستان و همسالان خود طرد میشوند و دانشآموزان عادی نمیتوانند آنها را بپذیرند. این طردشدگی با میزان رفتارهای نامناسب آنها ارتباط دارد (حسین خانزادهفیروزجاه و پرند، 1386). در حال حاضر اندیشه مطلوب این است که مشکل صرفاً ناشی از رفتار کودک یا ناشی از محیط کودک نیست. مشکل به علّت مناسب نبودن تعاملات بین کودک و محیط اجتماعی به وجود میآید (علیزاده، 1388). بنابراین مسئولیت جامعه در مورد کودکان و نوجوانان کمتوان ذهنی به مراتب سنگینتر از کودکان عادی است. اگر جامعه نتواند زمینه مناسب را برای رشد این کودکان فراهم نماید، فرایند رشد طبیعی آنان دچار اختلال می (نوروزی، 1389). تجربههای نخستین کودکان با مراقبان، بهویژه مادر در شکلگیری و تحول قسمتهایی از ساختار روانی مانند هیجان، شخصیت و رفتار نقش مهمی دارند. برای مثال دلبستگی نوزادان با مراقبانشان احتمالاً باعث افزایش یادگیری و کنار آمدن با استرس میشود. سوءاستفاده یا نادیدهانگاری میتواند برای تمام عمر در سطح مغزی برای تحمل استرس یا برقراری روابط سالم با دیگران اثرات منفی داشته باشد (مرادی و رضایی جمالوئی، 1392).
سایکوجیو و همکاران[9] (2008) پژوهشی با عنوان همدلی والدینی و ارتباطش با ابعاد آسیب روانشناختی والد و کودک انجام دادند. در این پژوهش 268 مادر کودکان سن مدرسه پرسشنامه همدلی کودک محور و پریشانی شخصی درونی و علایم آسیب روانشناختی خود و کودکشان را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که علایم آسیب روانشناختی کودکان از جمله مشکلات رفتاری باعث کاهش همدلی مادر و افزایش پریشانی شخصی درونی وی میشود. بین مشکلات رفتاری کودکان و همدلی مادران یک رابطه دو سویه برقرار است. بدین معنی که مشکلات رفتاری کودکان باعث کاهش همدلی مادرمیشود و نقایصی در همدلی مادر باعث ایجاد مشکلات رفتاری میشود. همچنین نتایج نشان داد که والدین کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در مقایسه با والدین کودکان گروه کنترل، نسبت به کودکانشان رفتار انتقادجویانه دارند. یافتهها نشان دادند که افسردگی مادر با مشکلات برون نمود و مشکلات درون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان مرتبط است و رفتار انتقادجویانه واسطه افسردگی و مشکلات درون نمود و برون نمود و اختلال کارکردی در نوجوانان است (نلسون و همکاران[10]، 2003). در واقع مادران افسرده تمایل دارند با فرزندانشان با خشونت رفتارکنند. به طور خاص همدلی ممکن است به والدین در جهت سلامت فرزندانشان کمک کند، رقابت برای خواستهها در روابط بین والدین و فرزندان کاهش یابد و توانایی والدین برای درک نیازهای فرزندانشان و عمل به آن را تسهیل کند. در مقابل والدین با نقایصی در همدلی ممکن است به نشانهها، کمتر حساس و کمتر پاسخگو وگرم باشند.
با توجه به رواج زیاد مشکلات رفتاری در کودکان؛ بالاخص کودکان با کمتوانی ذهنی و پیامدهای زیانباری که این مشکلات برای جامعه، خانواده و خود فرد از یک سو و اینکه از سوی دیگر مشکلات مذکور میتوانند به دلایل مختلف محیطی و روانی از جمله نوع ارتباط والدین در محیط خانواده به ویژه مادر بروز نمایند؛ بنابراین میتوان به این نتیجه دست یافت که پژوهش در این حوزه ضرورت بسیاری دارد. با این وجود اگر چه پژوهشهای متعددی در داخل و خارج از کشور در زمینه همدلی (جان بالبی، 1951؛ درویزه، 1382) انجام گرفته است؛ اما بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که موضوع همدلی و تاثیر آن بر مشکلات رفتاری کودکان با کمتوانی ذهنی کمتر مورد پژوهش قرار گرفته است؛ به همین دلیل پژوهش حاضر به بررسی این موضوع میپردازد که آیا عدم همدلی مادران میتواند پیشبینیکنندهی قوی مشکلات رفتاری کودکان کمتوان ذهنی باشد؟
1-3- ضرورت و اهمیّت پژوهش
بسیاری از پژوهشگران اختلالهای رفتاری را مشکلات شایع و ناتوانکنندهای میدانند که برای خانواده، محیط و کودک مشکلات بسیاری ایجاد میکنند. اختلالهای رفتاری معمولاً نخستین بار در سالهای آغازین دوره ابتدایی مشاهده شده و بین 8 تا 15 سالگی به اوج خود میرسند (عطاییفر و تیموری، 1389).
رفتارهای نابهنجار و غیرعادی در کودکان انواع و شکلهای مختلف دارند و از علل بسیاری سرچشمه میگیرند این رفتارها ممکن است به صورت خشونت، گوشهگیری و انزواطلبی افراطآمیز تظاهر کنند. فردی که مبتلا به اختلال رفتاری است از نظر رفتاری غیرعادی و عجیب است. در حقیقت بارزترین مشکل افراد دارای اختلالهای رفتاری، ناتوانی در پایهریزی روابط عاطفی رضایتبخش و صمیمی با سایر افراد است (سیف نراقی و نادری، 1382).
به نظر میرسد افراد با کمتوانی ذهنی در زمینه ایجاد مشکلات رفتاری آسیبپذیر باشند (میرباک و تچنر[11]، 2007). مطالعات انجام شده در استرالیا، اروپا، و ایالت متحده آمریکا با استفاده از روششناسیهای متنوع، به نتایج مشابه گستردهای رسیدهاند. یک اتّفاق نظر کلّی وجود دارد که میزان شیوع اختلالهای رفتاری در افراد با کمتوان ذهنی نزدیک به 20 درصد است. میزان شیوع بالا نشان میدهد که کمتوانی ذهنی، بهخودیخود، یک عامل خطر برای توسعه اختلالهای رفتاری میباشد (سازمان بهداشت جهانی[12]، 2001). مشکلات رفتاری شدید در بین افراد با کمتوان ذهنی اغلب “رفتار چالشبرانگیز” نام دارد و پرخاشگری نسبت به دیگران، کجخلقی، جیغکشیدن یا داد زدن و آسیب به خود نمونههایی از رفتارهایی هستند که ممکن است برای خانواده و دیگر مراقبان و اطرافیان چالشبرانگیز باشند. این رفتارها ممکن است منجر به انزوای اجتماعی و محروم شدن از مشارکت در فعالیتهای معمول اجتماعی گردد و ایجاد یک وضعیت زندگی شرافتمندانه برای افراد مبتلا به مشکلات رفتاری شدید را بسیار دشوار سازد (میرباک و تتچنر، 2007). کمتوانی ذهنی باعث میشود که والدین سبک فرزندپروری نامناسبتری را برگزینند. به موازات آن کودکان با کمتوانی ذهنی، به احتمال بیشتری سطوح بالاتر مشکلات رفتاری را نسبت به همسالانشان نشان میدهند (توتسیکا و همکاران[13]، 2011).
در آموزش و پرورش استثنایی کشورمان تعدادی از دانشآموزان کمتوان ذهنی به علت داشتن مشکلات ارتباطی و رفتارهای پرخاشگرانه با محیط آموزشیشان سازگاری و انطباق لازم را نداشته و نمیتوانند از کلاس درس بهره کافی ببرند؛ بنابراین یا از ساعات آموزشی محدود استفاده میکنند یا اینکه آنقدر این رفتارهای نامطلوب پرخاشگری مسائل آموزشیشان را تحت الشعاع قرار میدهد که بدون هیچگونه پیشرفتی در زمینه درسی نهایتاً اخراج میشوند (افروز، 1388).
از عواملی که به آسیبهای رفتاری و روانی کودکان میانجامد و روی عملکرد فرد در مدرسه تاثیر میگذارد میتوان به نقش والدین اشاره کرد. والدین بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را اولاً بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته و ثانیاً به صورت غیرمستقیم جامعه را متاثر میکند (شفیعآبادی و ناصری، 1380). در واقع میتوان گفت که بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموز در مدرسه تا حدودی مستلزم خانوادهای سالم و روابط بینگروهی مناسب و مؤثر است. والدین با فراهم کردن فضایی مناسب در خانه به سلامت روانی فرد و کاهش مشکلات رفتاری و بهبود عملکرد مناسب در مدرسه و جامعه کمک میکنند. در حقیقت گرمی روابط و عواطف و همچنین پیوند و تعهد عاطفی موجود بین اعضای خانواده خصوصاً والدین و فرزند منجر به عدم بروز رفتارهای ضداجتماعی در فرزندان میشود (شهنی ییلاق، عزیزی مهر و مکتبی، 1392). همچنین اعتقاد بر این است که همدلی[14] به عنوان یک عامل مهم میتواند از بروز رفتارهای بزهکارانه و پرخاشگری جلوگیری کند (دیویس و همکاران[15]، 1996).
بنابراین اگر عوامل پیشبینیکننده و تاثیرگذار بر مشکلات رفتاری توسط پژوهشگران و متخصّصان تعلیم و تربیت شناسایی شوند و به موقع مورد مداخله قرار گیرند و مسئولان ذیربط برنامهریزی دقیق و مناسبتری در جهت پیشگیری و کاهش این مشکلات انجام دهند زیانهای مادی و معنوی که این مشکلات برای جامعه و خانواده ایجاد میکند، را میتوان کاهش داد. نتایج این پژوهش برای سازمانهایی از جمله سازمان آموزش و پرورش استثنایی، سازمان بهزیستی کل کشور و روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت قابل استفاده خواهد بود. پژوهش حاضر در راستای این اهداف میباشد.
1-4-اهداف پژوهش
1-4-1-هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر پیشبینی ابعاد مشکلات رفتاری دانشآموزان کمتوان ذهنی بر اساس همدلی مادرانشان میباشد.
1-4-2-اهداف جزئی:
در پژوهش حاضر اهداف جزئی زیر بررسی خواهد شد:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-07-04] [ 08:20:00 ب.ظ ]
|