پایان نامه تأثیر بحران مالی بر بیکاری کشورهای منتخب حوزه ی منا |
بیسابقه بودن عمق و گسترهی بحران مالی آمریکا، در امان نماندن اقتصاد هیچ کشوری از اثرات این بحران و همچنین افزایش بیکاری در طول سالهای بحران، اقتصاددانان را بر آن داشته است تا
بررسیهای بیشتری در زمینهی اثرات بحران مالی اخیر بر بیکاری در کشورهای مختلف، آثار ناشی از بیکاری حاصل از بحران مالی، گروههای سنی مختلف متأثر از بیکاری، تحلیل و شناخت گروههای مختلف درآمدی تحت تأثیر بیکاری و اختلافات جنسیتی به انجام برسانند.
بیکاری به عنوان مشکل جدی و قابل توجهی ملاحظه میگردد که اکثر کشورهای توسعه یافته و
درحال توسعه را درگیر ساخته و برخی مسائل اقتصادی- اجتماعی بر جای خواهد گذاشت. همواره چندین دلیل در شکلگیری چنین وضعیتی به خصوص در کشورهای درحال توسعه، نقش اساسی ایفا مینماید که از جملهی این عوامل میتوان به کمبود رشد اقتصادی همراه با افزایش جمعیت، ناتوانی دولتها در استفادهی درست از پساندازهای داخلی در زمینهی سرمایهگذاریهای مطلوب مالی، تغییر تکنولوژی، تغییر سطح تقاضای مصرفکنندگان و عدم تعدیل مشاغل اشاره نمود. یکی دیگر از عواملی که تغییر آن، نوسانات شدیدی در وضعیت و نرخ بیکاری را باعث میشود، کاهش فعالیتها و کاهش رشد اقتصادی حاصل از رکود اقتصادی و بحران است (عبدالله[6]، 2012). هر بحرانی به وسیلهی
هزینههای اجتماعی که بر جای میگذارد، توصیف میشود. از دست دادن مشاغل، فکر و خیال بیکاری و کاهش درآمدها، همگی پدیدههای منفی هستند که در طول بحران و رکود به وجود میآیند (کارایانی[7]، 2008).
در پی بحران مالی اخیر، اگرچه متغیرهای زیادی در حوزهی اقتصاد دچار تغییر شدند، اما یکی از متغیرهایی که تغییر آن باعث نوسان عمده در سایر متغیرهای کلان اقتصاد گردید، نرخ بیکاری بود. شناخت تأثیر بحران مالی 2008-2007 بر بیکاری در کشورهای مورد مطالعه از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا بیکاری به عنوان مشکل جدی و قابلتوجهی ملاحظه میگردد که اکثر کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه را درگیر ساخته، کاسته شدن سطح رفاه، کاهش سطح اعتماد عمومی، کاهش درآمد دولتها، یأس و ناامیدی عوامل اقتصادی و نارضایتی اجتماعی نیروی کار و فعالان اقتصادی را بر جای خواهد گذاشت. این مطالعه تأثیر بحران مالی آمریکا را بر وضعیت و نرخ بیکاری کشورهای
در حال توسعهی منتخب حوزهی منا بررسی میکند تا از این طریق به راهکارهایی جهت کنترل بیکاری و بهبود آن در شرایط بحران مالی و بعد از آن دست یابد.
اهمیت موضوع
بحران آمریکا، به عنوان یک بحران مالی در اواخر سال 2007 آغاز شد. این بحران با تأثیر شدید بر بازارهای مالی در سال 2008 یعنی زمانی که اثرات واقعی اولیه با کاهش زیادی در تولید و در پی آن افزایش بیکاری نمایان شد، قابل لمس بود (مارلی و همکاران، 2011).
افزایش اثرات حاصل از بحران مالی 2008-2007 در سطح بین المللی و بیکاری حاصل از آن، امروزه به عنوان یکی از مباحث مهم مورد بررسی بسیاری از محققان است. بحرانهای مالی مختلف، همگی از طریق کاهش سطح تولید، کاهش رشد اقتصادی، کاهش سرمایهگذاری به واسطهی عدم قطعیت و
بی ثباتی زیاد، سختتر و پیچیدهتر شدن استانداردهای مربوط به وامهای بانکی و افزایش میزان پاداشها و اضافه حقوق کارگران در جهت افزایش بیکاری گام برمیدارند (هال[8]، 2009).
بحران مالی آمریکا همانند بحرانهای گذشته، افزایش پایدار و چشمگیری در وضعیت بیکاری در سیستمهای اقتصادی توسعه یافته به دنبال داشته است و اگرچه کشورهای درحال توسعه، به طور کلی از این بحران به سلامت گذشتهاند اما میزان بیکاری – حداقل به صورت موقتی- در چندین منطقه از جمله: آمریکای لاتین، خاورمیانه و شمال آفریقا با افزایش رو به رو بوده و یا کاهش آن متوقف شده است (برنال وردوگو و همکاران[9]، 2012). اثرات منفی حاصل از فقدان جذب نیروی کار، میتواند منجر به افزایش میزان بیکاری ساختاری در بلندمدت گردد (بال[10]، 2009). در این زمینه، اکثر اقشار آسیب پذیر اجتماع مانند زنان و جوانان دارای تجارب فنی و مهارتهای محدود، بیشتر در معرض آسیب و خطر قرار گرفته و میزان مشارکت آنها در بازار کار، نوعاً کاهش خواهد یافت (دوال و همکاران[11]، 2011). شواهد تجربی به دست آمده در رابطه با بحرانهای مالی گذشته و به طور کلی رکود اقتصادی، حاکی از آن است که اقشار جوان، افراد مسن، کارگران بیتجربه، بیمهارت و زن، به علاوهی مهاجران، بیش از سایرین زیر بار فشار حاصل از افزایش نرخ بیکاری آسیب میبینند (کودهری و همکاران، 2010).
بیکاری هر نهادهی تولید به منزلهی از دست رفتن فرصت بهرهبرداری از آن برای تولید محصول است؛ انباشته شدن فرصتهای از دسترفته در هر کشوری در طی زمان منجر به ضعف نسبی اقتصاد آن در مقایسه با سایر کشورها میشود. در میان عوامل تولید، عدم اشتغال نیروی انسانی افزون بر آثار اقتصادی، به دلیل آثار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از اهمیت بیشتری برخوردار است (رضوی و مشرفی، 1383). به همین علت، تمامی جوامع درگیر بحران، توجه زیادی به ایجاد موقعیتهای شغلی
جدید و به کارگیری سیستمهای مخصوص بیکاری، جهت حذف یا حداقل کاهش این مشکل، اختصاص داده و میدهند. لذا با توجه به عمق بحران مالی اخیر، اهمیت مسئلهی بیکاری و ارتباط این دو مقوله با یکدیگر، بررسی تأثیر بحران مالی آمریکا بر بیکاری کشورهای درحال توسعهی منتخب ضروری به نظر میرسد.
کاربرد نتایج پژوهش
اقتصاد آمریکا به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای جهانی، طی سالهای اخیر با بحران و مشکلات زیادی روبهرو شده است. این بحران یادآور بحران اقتصادی آمریکا در سالهای 30-1929 است که طی آن کاهش رشد اقتصادی، ورشکستگی بانکها و شرکتهای بزرگ اقتصادی و موج عظیم بیکاری، این کشور را در یک رکود بیسابقه قرارداد.
بحران مذکور از ایالات متحدهی آمریکا شروع شد، اما بعد از ایالات متحدهی آمریکا و کشورهای قدیمی عضو اتحادیهی اروپا، دور دوم اثرات مضر بحران در کشورهای درحال گذر و درحال توسعه ظاهر شد (مارلی و همکاران، 2011).
اگرچه بحران اخیر اثرات عمیقی بر بازار کار و وضعیت بیکاری کشورهای توسعه یافته برجای گذاشت، اما جهانی شدن و پیوند میان کشورها به گسترش بحران و اثرات آن بر بیکاری دامن زد. مطالعهی تجربی صورت گرفته در این محدوده، سعی دارد که به بررسی وضعیت بیکاری حاصل از بحران مالی در کشورهای حوزهی منا بپردازد و از آنجایی که موضوع این مطالعه، حداقل در حوزهی منتخب و کشور ایران، بررسی نشده است لذا میتواند مقدمهای برای انجام مطالعات گستردهتر بعدی در این زمینه باشد. تحلیل و شناخت گروههای مختلف درآمدی به درک تأثیرات متفاوت اعمال شده بر وضعیت بیکاری در اقتصاد جوامع دارای سطوح مختلف درآمدی، کمک زیادی میکند. کاربرد دیگر این مطالعه، استفاده از نتایج آن برای بهبود وضعیت بیکاری حاصل از بحران است.
1-4- اهداف پژوهش
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-03-02] [ 11:57:00 ب.ظ ]
|