در زمینه هشیاری نیز مطالعات انجام شده در خصوص مغز دو نیمه شده، تفاوت سبک آگاهی و نا آگاهی هریک از نیمکره ها رانشان داده اند. سبک شناختی حاکم برنیمکره راست ماهیتی تجسمی و غیرکلامی دارد، و سبک استدلال آن براساس تداعی و نه توالی منطقی و زمانی است. از این روی عملیات نیمکره راست بیشتر با روان تحلیل گری ناهشیار همخوان است.

از آنجا که امروزه توجه و علاقه به مطالعه عدم تقارن نیم کره ای در بین روان شناسان پدیدآمده است و روشهای تجربی شامل ارائه مطالب دیداری یا شنیداری است که از لحاظ مکانی به سمت چپ یا راست میدان بینایی آزمودنی ارائه می شود. بدین ترتیب در دسته ایی از مطالعات، اطلاعات به گونه ایی جهت داده می شود که به یک نیمکره مغز منتقل شود، ولی به نیمکره دیگر انتقال صورت نگیرد. بدین ترتیب می توان بین عملکرد در شرایطی که درون داد به نیمکره چپ جهت داده می شود با شرایطی که درون داد به نیمکره راست ارسال می شود مقایسه به عمل آورد (کوهن[1]، 1977).

1-2- بیان مسئله :

مطالعات گسترده در دو دهه گذشته نشان داده اند افشا، چه گفتاری وچه نوشتاری ، عملکردسیستم ایمنی، اعصاب خودمختار و سلامت جسمانی و روانی را بهبود می بخشد(قربانی،1392).

 مطالعه درباره افشای هیجان ها به بررسی های علمی داروین در دهه 1870 برمی گردد. بیان هیجان، تجربه هیجان، و برانگیختگی هیجانی سه مولفه اساسی هیجان هستتند و انعکاس هیجانی، مفهوم ثانویه به حساب می آید که اندیشه هایی را درباره این سه مولفه اساسی در برمی گیرد . به عقیده کندی مورو و واتسون ، بیان هیجان، چهار عملکرد اصلی دارد : 1- نظم دهی به برانگیختگی ، 2-درک خود، 3- ارتقاء مهارت های مقابله ای و 4- بهبود در روابط بین فردی (نوربالا، علی پور،شقاقی،نجیمی،آگاه هریس، 90).

برخی پژوهشگران بر این باورند که خودافشا گری[2] یا افشای هیجان ها شامل آن دسته از برداشت هایی است که فرد به گونه ایی آگاهانه و مسوولانه و اختیاری با دیگران در مورد خود در میان می گذارد. به نظر دیگر پژوهشگران ،خود افشاگری باید برای برداشت ها از فردی به کار رود که خود آن را می داند و دیگران احتمالا به آن دسترسی ندارند ویا نمی توانند آن را به راحتی کشف کنند. خود افشا گری به راحتی به فرد اجازه می دهد که به میزان گشودگی یا باز کردن خودرا گسترش دهد و با آگاهی بیشتر به مسائل پیرامون خود بپردازد ، که به تکامل و بالندگی او منجر می شود.مطالعات مختلف نشان داده اند که افشا درباره تجربیات عاطفی و هیجان ها با تقویت فرد برای نفوذ بر خود ، کاهش خلق منفی ، کاهش بازداری، احساس کنترل شخصی و انتخاب رفتارهای سازش یافته را سبب می شود(قربانی،1392).

 هنگام افشا و لمس واقعی احساسات و هیجانها،واژه ها، امکان ساخت دهی، سازمان دهی ودر نهایت درونی سازی تجارب هیجانی و رویدادهای مسبب آنها را فراهم می سازند و ارتباط دو نیمکره مغز هماهنگ می شود(قربانی،1392).

 با افشا ی هیجانها فردبه بازنگری و بررسی زندگی خود می پردازد و این امر مستلزم تغییر   برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید رویکرد ، توانایی جدا شدن از خود ومحیط اطراف است .به طوری که افرادبابیان داستان زندگی خود می توانند به تصحیح آن بپردازند. در مقابل بازداری روانشناختی یعنی ناتوانی از بیان افکار واحساسات ،  وقتی ایجاد می شود که فرد تصور کند به آسانی نمی تواند درباره خویش با دیگران صحبت کند. خواه به دلیل اینکه به دیگران اعتماد ندارد یا به این سبب که صحبت درباره تجارب احساسی، نتایج نا خوشایندی برایش دربردارد. بازداری و سرکوب گری از مکانیسم های دفاعی هستنند که برخی افراد در نظم بخشی هیجان ها و کاهش استرس از آن استفاده می کنند . پژوهش هانشان داده اند افشای هیجانی با باز گشایی ناهشیار ، بینشی صحیح درافراد ایجاد می کند که در پی آن ، مکانیسم های دفاعی نظیر جبران، واکنش وارونه ، باز داری ، سرکوب گری و . . . بهبود می یابند.  یکی از عواملی که بر افشای هیجانها اثر می گذارد ومانع از افشا ء می شود استفاده از مکانیسم های دفاعی است (نوربالاوهمکاران ،1390).

مفهوم مکانیسم های دفاعی با نخستین مقالات فروید1 در سال 1936 آغازشد .وی مکانیسم های دفاعی را به عنوان کارکردهای ذهنی تعریف کرد ،که افراد را در برابر اضطراب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...