دانلود پایان نامه ارشد : مدلسازی چگونگی وقوع 4 تحول انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی |
2 اهمیت و ضرورت پژوهش 4
3 اهداف پژوهش 5
3-1 هدف اصلی 5
3-2 اهداف فرعی 5
4 پرسشهای پژوهش 5
4-1 سؤال اصلی 5
4-2 سؤالات فرعی 6
5 فرضیه 6
6 متغیرها 6
6-1 متغیر مستقل.. 6
6-2 متغیر وابسته 6
7 تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم. 6
8 محدوده تحقیق 12
9 نوع تحقیق 12
10 ساماندهی تحقیق 13
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش… 15
مقدمه. 16
1 پیشینه روشی 18
2 پیشینه موضوعی 20
2-1 تحولات به صورت عام. 20
2-2 تحولات به صورت خاص 28
2-2-1 کودتا 28
2-2-2 جنگ داخلی.. 37
2-2-3 انقلاب.. 41
2-2-4 خیزش… 44
13 دستهبندی و پالایش عوامل.. 78
فصل سوم: روش پژوهش… 89
مقدمه. 90
1 روش تحقیق 91
2 استراتژی تحقیق 91
3 روش گردآوری اطلاعات و دادهها 91
4 روش نمونهگیری هر یک از انواع. 92
5 حجم نمونه 93
6 پایایی و روایی 93
7 دلفی فازی 95
7-1 دلفی 95
7-2 فازی 98
8 سیستم استنتاج فازی 101
8-1 پایگاه قواعد 102
8-2 پایگاه داده 103
2-1-1 تابع عضویت مثلثی.. 104
2-2 واحد تصمیمگیری.. 105
2-3 رابط فازیساز 106
2-4 رابط غیر فازیساز 106
2-5 پایگاه دانش 106
3 استفاده از نرمافزار 107
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها (یافتهها) 114
مقدمه. 115
1 بخش اول: فرایند انجام و تحلیل نتایج دلفی فازی.. 116
1-1 فرایند اجرای دلفی فازی تک مرحلهای در پژوهش 116
1-2 تحلیل نتایج دلفی فازی.. 120
1-2-2 جمعبندی.. 127
2 بخش دوم: فرایند انجام و تحلیل نتایج سیستم استنتاج فازی.. 131
3 آزمون سیستم کنترلکننده و تحلیل نتایج. 145
3-1 تحول سال 2013 مصر. 146
3-2 تحول سال 2011 بحرین.. 155
3-3 تحول سال 2011 سوریه. 160
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری.. 166
1 خلاصه 167
2 جنبههای روابط بینالمللی این رساله. 170
3 تأیید یا رد فرضیات 173
4 مقایسه یافتههای پژوهش با پژوهشهای پیشین.. 173
5 پاسخ به سؤالات 174
6 محدودیتهای پژوهش 177
9 پیشنهادات 177
منابع. 179
مقدمه
خاورمیانه منطقهای است مملو از حوادث و تحولات که گویا به صورت دورهای تکرار میشوند. این منطقه انقلابها و شبه انقلابهای متعددی را به خود دیده است که با آرزوی دستیابی به آرمانشهری بهتر صورت پذیرفتهاند، اما پس از مدتی نه تنها به اهداف خود دست نیافتند، بلکه انقلابیون به قدرت رسیده نیز راهی به خطاتر از آنان طی کردهاند که علیه آنها قیام، شورش یا کودتا کرده بودند. قذافی با کنار زدن ادریسی و کودتای حزب بعث عراق توسط قاسم علیه فیصل نمونههایی بوده است که این چرخه آرزو را نشان میدهند.
همچنین این سرزمین لشکرکشیها و طرحها و نقشههای قدرتهای بزرگی را به خود دیده است که به منظور تغییر اوضاع قبل صورت پذیرفتهاند، اما نه تنها اوضاع بهتر نشده، بلکه هرج و مرج و بلوا بیش از پیش فراگیر شد. در عراق، در 1958 سرهنگ قاسم کودتا کرد و در 1963 حزب بعث کودتا کرد. این کودتاها نتوانست عراق را به کشور بهتر از قبل مبدل سازد. تنها کارکرد این کودتاها در تغییر نخبگان سیاسی بود. حمله آمریکا به عراق در سال 2002 نیز گرچه با نابودی صدام همراه شد، اما ثبات را برای این کشور به همراه نیاورد و در هر دو مورد اخیر آمریکا را گرفتار باتلاقی کرد که نه راه پس داشت و نه راه پیش.
کودتای معمر قذافی در 1969 با وعدههای ایجاد یک کشور بهتر، دموکراتتر و رفاهی بیشتر برای شهروندان محمد ادریس سنوسی را حذف نمود، ولی در نهایت دیکتاتوری شدیدتر، وضعیت اقتصادی و اجتماعی نابسامانتری جایگزین شد. دخالت ناتو در لیبی گرچه به نابودی قذافی انجامید، و آزادی را به ارمغان آورد، اما شرایط را برای بروز جنگهای قبیلهای فراهم ساخت و تا کنون این کشور روی آرامش را به خود ندیده است. جالب آنجاست که فرهنگ سیاسی این کشور همچنان با حضور ثبات مخالف است و علیه نخستوزیر جدید این کشور نیز کودتا صورت پذیرفت و علیزیدان مورد ربایش قرار گرفت. در حال حاضر نیز همچنان قیامها علیه دولت ادامه دارد و عملاً لیبی به محلی برای جنگ قبیلهای مبدل شده است.
طرح خاورمیانه بزرگ و نقشه راه نیز نه تنها به مبدل شدن خاورمیانه به سرزمینی لیبرال دموکرات منتهی نشد، بلکه از یک طرف، گروههایی را به قدرت رسانید که در چارچوب منافع غرب جای نداشتند. در عراق شیعیان و در نوار غزه، حماس از طریقی دموکراتیک و انتخاباتی به قدرت رسیدند. از طرف دیگر، فعالیت گروههای تروریستی و بنیادگرا در منطقه افزایش یافت و عراق و سوریه به بهشتی برای فعالیتهای تروریستی مبدل شدند. قیام مردم مصر، تونس نیز تا کنون نتوانسته ثبات، رفاه و امنیت مورد نظر مردم را به ارمغان آورد و کنار رفتن حاکمان قبل جز با ادامه نابسامانیها و ناآرامیها همراه نبوده است.
چرخههای آرزو در خاورمیانه هرچند از وجود بحرانی اساسی و ماهوی در این منطقه خبر میدهد، ولی از طرف دیگر، تکرارپذیری آنها نشان از وجود قواعدی تاریخی در این منطقه دارد که تا کنون ناشناخته ماندهاند. تحولات مشابه از وجود الگوهای یکسانی خبر میدهند. در این منطقه کودتا پشت کودتا و قیام پشت قیام امری مفروض و عادی به شمار میآید (Mansfeld, 1999: 30-36).
از اینرو، به نظر میرسد که حداقل در دیدگاه کلان و بدون ورود به جزئیات، الگوهای مشابهی در تمامی کشورهای این منطقه حاکم است. این تحولات تکرارپذیر ذهن ما را به آن سمت میبرد که این منطقه از ویژگیهای مشابهی برخوردار است که رفتارها و تحولات مشابهی را حاصل میآورد. اقتصاد ضعیف و یا توسعه اقتصادی وابسته، پائین بودن دموکراسی و شاخصهای آن در این منطقه، شیوع نبردهای قبیلهای، درگیریهای مذهبی و حزبی، وجود اکثریت مسلمان، دخالت قدرتهای فرامنطقهای در آن از جمله ویژگیهای مشترک این سرزمین است. گرچه این چرخهها نوعی ناامیدی را به انسان از اصلاح و توسعه این کشورها تحمیل میکند، ولی از طرف دیگر نشان از آن دارد که تحولات خاورمیانه با قواعدی خاص در ارتباط است و از اینرو نظمی بر آن حاکم است. تحولات انقلابی و شبه انقلابی متعدد هرچند در کوتاه مدت با آثاری مثبت همراه بوده، اما بعد از مدتی به روندهای گذشته بازگشت نمودهاند و از اینرو، در اغلب موارد تحولات انقلابی و شبه انقلابی جز هزینههای اقتصادی و اجتماعی ناشی از خود دستاوردی نداشتهاند. بنابراین میتوان با کشف الگوهای حاکم بر این تحولات تا حدود زیادی آنها را پیشبینی کرد. البته ما در اینجا سعی نداریم تا مثبت بودن یا منفی بودن نتایج تحولات و اخلاقی بودن یا نبودن آنها را مورد بررسی قرار دهیم. ما به دنبال آن هستیم تا با کشف عوامل اصلی و کلان تحولات و رابطه آنها با یکدیگر، میزان وقوع انقلاب و شبه انقلابهای خاورمیانه را با مدلی برآمده از سیستم استنتاج (استنباط) فازی[1] تحلیل نمائیم.
بیان مسئله
مدلسازی و بدست آوردن قدرت پیشبینی هرچند توسط بسیاری از دیدگاهها و مکاتب فرااثباتگرایانه مورد نقد قرار گرفته، اما از اهمیتی کاربردی برخوردار بوده است. نخبگان سیاسی از پژوهشگر اجتماعی انتظار دارند تا با رصد و تحلیل شرایط گذشته و حال، آنها را به تصویری از شرایط احتمالی آینده واصل سازد (Pentland & Liu, 1999).
در میان پدیدههای اجتماعی، انقلابها و شبهانقلابها از جایگاهی رفیع به لحاظ اهمیت برخوردار هستند. تغییرات ناشی از این بیثباتیها به شدت اذهان سیاستمدارن و پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. از اینرو، این پژوهش سعی دارد با شناسایی عوامل و قواعد 4 نوع بیثباتی با عناوین انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا، چرایی و چگونگی وقوع این تحولات را در قالب مدلی پویا شناسایی کند.
اما شناسایی این عوامل تنها ابتدای راه است، چراکه در نگاه پراگماتیستی، نخبگان سیاسی به دنبال شناسایی مهمترین عوامل و به عبارت دیگر عوامل کلیدی این تحولات هستند. آنها خوب از محدودیت منابع در دسترس خود خبر دارند و میدانند که کنترل و مدیریت همه این عوامل در دورههای حساس زمانی وقوع آنها، که زمان به سرعت تنگ میشود، تقریباً ناممکن است. از اینرو، در مرحله بعد پژوهش با استفاده از تکنیک دلفیفازی به دنبال شناسایی کلیدیترین عوامل وقوع این تحولات است.
مرحله سوم، به تقاضای عملگرایان سیاسی برای دستیابی به مدلی برای تحلیل آنچه واقع شده و استفاده از آن در پیشبینی آنچه احتمالاً در آینده رخ میدهد نزدیک میسازد. در این مرحله با کمک سیستم استنباط فازی چگونگی ایجاد یک بیثباتی از دل عوامل کلیدی مورد مدلسازی قرار میگیرد. در این مرحله، یک سیستم کنترلکننده ارائه میشود. این سیستم کنترلکننده فازی[2] یک سیستم پویا[3] را بر اساس تئوری مجموعههای فازی[4] طراحی میکند (Kandel & Langholz, 1993: xvii) و همان مدل ما است که کلیه خروجیها را با پیشفرض قرار گرفتن همه ورودیها در حد وسط از مقیاس پیوسته مثلاً [0،10]، یعنی 5، مرتب تحلیل میکند و میتوان با تغییر اعداد قطعی ورودیها، تغییر در کل مجموعه سیستم و خروجیها را مشاهده نمود به علاوه مدل ارائه شده با بررسی چند نمونه مورد آزمایش قرار میگیرد.
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت موضوع این تحقیق را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
اهمیت مطالعات خاورمیانه برای ایران، به عنوان منطقهای که در آن مستقر است، و برای جهانیان، به دلیل موقعیت استراتژیک و ژئواکونومیک آن.
اهمیت تحولات انقلابی و شبه انقلابی در علوم انسانی به عنوان بزرگترین پدیدههای اجتماعی که معمولاً با تغییرات شگرفی همراه هستند.
اهمیت شناخت کلیدیترین عوامل در زمانیکه محدودیت منابع اقتصادی و زمانی، کنترل همه عوامل را ناممکن میسازد.
اهمیت مدلسازی و استفاده از آن در پیشبینی برای عملگرایان سیاسی، سیاستمداران و بسیاری از محققان.
ضرورت تقویت فصل جدیدی از روشها در رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل داخل کشور
اهداف پژوهش
1-1 هدف اصلی
مدلسازی چگونگی وقوع 4 تحول انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی
1-2 اهداف فرعی
شناسایی عوامل وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی
شناسایی عوامل کلیدی وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا در خاورمیانه عربی
شناسایی قواعد حاصل از ترکیب عوامل کلیدی در وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا
آشنا ساختن پژوهشگران داخلی علوم سیاسی و روابط بینالملل با تکنیک دلفی فازی[5]
آشنا ساختن پژوهشگران داخلی علوم سیاسی و روابط بینالملل با سیستم استنباط فازی
پرسشهای پژوهش
1-3 سؤال اصلی
چگونه میتوان با بکارگیری سیستم استنتاج فازی تحولات انقلابی یا شبه انقلابی خاورمیانه را مدلسازی کرد؟
1-4 سؤالات فرعی
عوامل (ورودیها[6]) وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا خاورمیانه کدامند؟
عوامل کلیدی[7] وقوع انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا خاورمیانه کدامند؟
چگونه عوامل کلیدی با ترکیب با یکدیگر به انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا منتهی میشوند؟
فرضیه
در این تحقیق به دنبال پاسخ دادن به سؤال آن میباشیم و این کار از طریق اکتشاف و استقرا صورت میگیرد. لذا پژوهش اکتشافی و استقرائی است و مبتنی بر فرضیه نمیباشد.
متغیرها
متغیرهای این پژوهش بصورت زیر میباشند.
1-5 متغیر مستقل
انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا.
1-6 متغیر وابسته
عوامل ایجاد کننده انقلاب، خیزش، جنگ داخلی و کودتا که در حین تحقیق شناسایی میشوند.
تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم
انقلاب: معانی مختلفی برای انقلاب ارائه شده است. مارکس آنرا تحول در نظام اقتصادی، ویلفردو پارتو آنرا به معنای چرخش نخبگان، ماکس وبر و الکسی دوتوکریل از آن به عنوان افزایش قدرت دولت، محافظهکاران آنرا خیالپردازی و برخی دیگر آنرا حلکننده بحران مشارکت سیاسی معنی مینماید (بشیریه، 1382: 196-194). هانا آرنت انقلاب را پدیدهای اجتماعی با مشارکت مردم و همراه با خشونت میداند که به تغیر و تحول بنیادین و اساسی در زمینههای سیاسی و اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیکی یک جامعه گردد (1361: 37).
هرچند تعاریف متعددی از انقلاب وجود دارد، اما این تعاریف شمولیت زیادی دارند و تقریباً همه انواع بیثباتی را در خود جای میدهند. این موضوع برای ما مشکلآفرین است و مدلسازی ما را غیرممکن میسازد. لذا باید به دنبال تعاریفی بود که مرز میان انقلاب با سایر تحولات را روشن ساخته باشند. با تعریف انقلاب در معنای اخص تعداد آن در طول تاریخ انگشتشمار میشود. در اینجا به شماری از این تعاریف رجوع میکنیم. از نظر مردیها انقلاب برابر است با دگرگونی سریع، بنیادین و خشونتآمیز داخلی در ارزشها و اسطورهها، نهادهای سیاسیـاجتماعی و فعالیتهای حکومتی (1385: 41). از نظر هانتینگتون انقلاب برابر است با تحولی سریع، بنیادین و خشونتآمیز در ارزشها و اسطورههای حاکم یک جامعه و در نهادهای سیاسی، ساخت اجتماعی، رهبری و فعالیت و سیاستهای حکومتی (بشیریه، 1372: 3؛ هانتینگتون، 1386: 385). در تعریفی دیگر انقلاب عبارتست از دگرگونی بنیادی در همه زمینههای اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و بهویژه سیاسی نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-07-04] [ 07:13:00 ب.ظ ]
|