به راهنمایی استاد، رمان سووشون را برگزیدم كه بی‌گمان هنوز از چهار، پنج رمان زبان فارسی است كه مستعد و سزامند بررسی‌های ادبی از چشم‌اندازهای گوناگون است. سووشون به ویژه از نظریه‌ی دریافت، رمان بسیار مهمی است چرا كه از زمان نشر با همه‌ی فراز و نشیب‌های اجتماعی،‌ همواره مخاطبان پرشماری بدان روی آورده‌اند، توفیقی كه رمان‌های انگشت شماری از آن نصیب برده‌اند.

از میان شیوه‌های نقد، رویكرد جامعه‌شناختی را به دلایلی چند برگزیدیم: نخست آن كه سووشون از این چشم‌انداز بسیار تأمل‌برانگیز است و روایتی است عمیقاً اجتماعی. دیگر آن كه نقد جامعه شناختی از شاخه‌های با سابقه و گسترده‌ی نقد است كه خود بر بسیاری از شاخه‌های تازه‌تر به شیوه‌های مختلف تأثیر نهاده است و فهم و معرفی آن ضرورتی بنیانی دارد. به ویژه یكی از شیوه‌های نوآیین نقد كه انتظار می رود مخصوصاً از رهگذر آن به سراغ سووشون برویم یعنی نقد فمنیستی كه تقریباً شاخه‌ای نورسته است بر این شاخ كهن‌تر. شاید دقیق‌تر آن باشد كه بگوییم از نظر ما سووشون آن قرائت نقد فمنیستی را بیشتر می‌تابد كه آن را می‌توان نقد جامعه شناختی ـ فمنیستی خواند.

همین جا به توضیح نكته‌ای ضروری باید پرداخت. در تبویب و بخش‌بندی این رساله هم در مقام معرفی رویكردها و هم در مرحله‌ی تحلیل سووشون بر پایه‌ی رویكردها، آشكارا سهم بسیار افزون‌تری به نقد جامعه‌شناختی داده‌ایم و در برابر نقد فمنیستی سهم اندكی دارد. این مسأله به نظر ما كاملاً طبیعی و مقرون به صحت و صواب می‌نماید، زیرا اولاً نقد جامعه‌ شناختی رویكردی به نسبت نقد فمنیستی بسیار گسترده‌تر، با سابقه‌تر و پیچیده‌تر و فربه‌تر است و نقد فمنیستی جریانی به شدت نوخاسته است و چنانكه یادآور شده‌ایم، مطالعات نقد فمنیستی عملاً بیشتر فمنیسم در مفهوم عام را شامل است و كمتر به نقد ادبی و هنری در مفهوم دقیق و متعارف آن می‌پردازد، حتی به نظر می‌آید كه این نقد هنوز راهی دراز در پیش دارد تا بتواند هم‌پای رویكردهای دیگر نقد به صورتی مستقل و تأمل‌برانگیز طرح شود.

ثانیاً نقد فمنیستی در معنای ویژه كه پیش‌تر بر آن تأكید كردیم و با قرائت ما از سووشون هم‌خوان بود، بیشتر در حد و اندازه‌ی یكی از شیوه‌ها و زیر گروه‌های نقد جامعه شناسی قابل طرح بود و هرگز با كلیت عظیم آن نقد سنجیدنی نمی‌نمود.

ثالثاً سووشون آشكارا دایره‌ی گفت و گوی بسیار فراخ‌تری با نقد جامعه‌شناسی دارد تا نقد فمنیستی و قرائت فمنیستی آن نیز غالباً به تحلیل‌های جامعه‌شناسی می‌انجامد.

بدین سان در آغاز به معرفی نسبتاً مشروح نقد جامعه‌شناختی پرداختیم كه البته به مقتضای حد متعارف رساله‌های دانشگاهی بخشی از آن به ناچار حذف شد. كوشیدیم نخست با طرح اجمالی مناسبات محتمل جامعه و ادبیات طرحی از بنیانی‌ترین مسائل این نقد به دست دهیم. از آن پس تكوین این نقد را از نخستین تأملات پراكنده و خام تا جریان‌های جدی و گسترده‌ی سده‌ی بیستمی نشان دادیم. علاوه بر اشاره به جریان‌های عمده از اندیشگران و فعالان برجسته‌ی این رویكرد یاد كردیم. از آن میان از سه تن به واسطه‌ی اهمیت و دوران‌سازی آموزه‌هایشان با تأكید و تفصیل افزون‌تری سخن گفتیم: لوكاچ، گلدمن و باختین (فصل اول).

 

پس از آن با این چشم‌انداز به سراغ سووشون رفتیم و كوشیدیم ربط و نسبت‌های گوناگون روایت را با جامعه بسنجیم. تلقی ما از جامعه البته محدود به شیراز و دوره‌ای معین از تاریخ نبود. خواستیم نشان دهیم. سووشون در سطوح مختلف جامعه و تاریخ ما در پیوسته است و می‌توان با توجه به لایه‌های نمادین و شبكه‌های اشارات روایت تا آن جا پیش رفت كه رمان، روایتی از تاریخ اجتماعی ایران از گذشته‌های دور اساطیری تا روزگار ماست. (فصل دوم(

در معرفی نقد فمنیستی با آن كه ناگزیر از معرفی جریان عام و عمده‌ی فمنیسم بوده‌ایم، بیشتر به رهیافت‌هایی تكیه كرده‌ایم كه در نقد ادبی شأنیت و اهمیتی می‌توانند داشت. از اشاره به این نكته نیز پروا و پرهیز نكرده‌ایم كه این رویكرد هنوز در آغاز راه است و حتی در مغرب زمین هم شیوه‌ای روشمند و سازوار و دانشگاهی به شمار نمی‌آید. به گمان ما هنوز در میانه‌ی انبوه سخنان متناقض و متفاوت ناقدان ادبی فمنیست، شاید سنجیده‌ترین تأملات از آن نویسنده‌ی ژرف بین بریتانیایی ویرجینیا وولف باشد كه در زمانی دورتر در این باب قلم زده است. هر چند او به معنای حرفه‌ای و متعارف كلمه منتقد و محقق نبود و خود واژه‌ی فمنیسم را خوش نمی‌داشت و به كار نمی‌گرفت اما اتاقی از آن خود او، آرایی ژرف در زمینه ی نگاه زنانه در روایت را در برداشت. (فصل سوم)

سرانجام سووشون را از این زاویه نگریسته‌ایم كه این رمان به عنوان نخستین رمانی كه نگاشته‌ی یك زن ایرانی است و در عین حال قهرمان داستانی آن زن است چه مایه از روایت‌های دیگر متمایز   برای دانلود متن کامل پایان نامه ها اینجا کلیک کنید   است؟‌روایت و راوی چگونه موقعیت و وضعیت زن ایرانی را گزارش می‌دهند و چگونه حال و روز او را داوری و نقد می‌كنند؟‌و آیا خود این نقد ـ نقد دانشور و راوی رمان و زری ـ را می‌توان نقادی كرد ونقدها را بود آیا كه عیاری گیرند؟ (فصل چهارم)

اشاره به چند نكته ضروری می‌نماید:

1ـ ارجاع‌ها و پانوشت‌ها كه گاه بسیار مفصل است در پایان فصل آمده است. در این زمینه در فصل‌های دوم و چهارم استثنایی قائل شده‌ایم. به علت ارجاعات مكرر به سووشون و امكان دسترسی آسان‌تر و سریع‌تر به آن قسمت از روایت، شماره‌ی صفحه‌ی بدون هر گونه توضیحی داخل پرانتز و در درون متن قید شده است.

2ـ كوشیده‌ایم داوری ما درباره‌ی سووشون جنبه‌ی توصیفی داشته باشد و از ستایش‌های پرشور و احساسی اجتناب كرده‌ایم و اساساً تلقی ما از نقد، تصور كلیشه‌ای محك زدن و تعیین ارزش نبوده است.

3ـ تحلیل داستان سیاوش را كه در فهم لایه‌های نمادین اثر، اهمیتی بنیادین دارد با چند تصویر از مینیاتور و نقاشی مربوط به شاهنامه و داستان عاشورا همراه كرده‌ایم.

این پایان‌نامه با همه‌ی كاستی‌ها اگر تا اندازه‌ای در خور تأمل باشد، البته وامدار فضل و فضیلت استادانی است كه افتخار راهنمایی و مشاوره را به شاگرد كوچك خویش بخشیدند. نخست استاد فرزانه دكتر تقی پورنامداریان كه نه تنها مشوق من در قدم نهادن به این راه بودند، بلكه از دستگیری و راهنمایی من در تمام مراحل و منازل دریغ نكردند.

استاد ارجمند دكتر ابوالقاسم رادفر نیز از سر مهر و فروتنی مشاوره‌ی این پایان‌نامه را پذیرفتند و وجود عزیزشان همیشه باعث دلگرمی من بود.

مدیون شماری از استادان و دوستان نیز هستم كه در یادآوری نكته‌ها، معرفی و در اختیار نهادن منابع یا دیگر مراحل فراهم آمدن رساله مرا شرمسار الطاف خویش ساختند؛‌دكتر مسعود جعفری، دكتر جابر عناصری، دكتر علی محمدشاه‌سنی،‌ دكتر عبدالله حسن‌زاده، محمد یكه‌دهقان و خواهر دلبندم مرضیه سرمشقی.

به ویژه از دوست و همسر مهربانم دكتر حمیدرضا توكلی سپاس‌ها دارم كه اگر همراهی‌ها و تشویق‌های ایشان نبود،‌ این رساله هیچ‌گاه سرانجام نمی‌یافت. هر كجا هست خدایا به سلامت دارش.

فصل اول: معرفی رویكرد جامعه‌شناسی

پیوندهای جامعه و ادبیات در نگاه نخستی

نخستین تصوری كه از شنیدن تركیب جامعه‌شناسی ادبیات در ذهن نقش می‌بندد، احتمالاً بررسی تأثیر مستقیم رخدادهای اجتماعی مشخصی بر ادبیات یك دوره و به ویژه نمودهای معین آن در آثاری خاص است.

اما حتی پیش از آن‌كه به سراغ آنچه ناقدان كهنه و نو در این باره گفته‌اند، برویم با تأمل در مجموعه‌ی نسبت‌های محتمل میان ادبیات و جامعه می‌توانیم آرام آرام دریابیم كه این ماجرا بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است كه در آغاز می‌پنداشتیم، ببینیم پیوندها و تأثیر و تأثرات متقابل میان دو مفهوم گسترده‌ی جامعه و ادبیات چه ابهاماتی در ذهن ما برمی‌انگیزند:

1ـ آیا می‌توان از عكس این نسبت یعنی تأثیر ادبیات بر جامعه نیز سخن گفت؟

2ـ آیا می‌توان این رابطه را تأثیر و تأثری دوجانبه و دیالكتیكی دانست؟

3ـ آیا جامعه مستقیماً بر متن ادبی تأثیر می‌گذارد یا به واسطه‌ی تأثیر بر نویسنده؟

4ـ آیا حوادث جامعه مستقیماً براثر ادبی تأثیر می‌نهند یا آن‌كه حوادث اجتماعی با تحولی كه در فضای فرهنگی و ادبی ایجاد می‌كنند، اثر را تحت تأثیر قرار می‌دهند؟

5ـ آیا نویسنده حتماً باید تحت تأثیر فضای اجتماعی قرار گیرد یا آن‌كه در مواردی باید در برابر این تأثیر ایستادگی كند و حتی آن را خنثی و یا دیگرگون سازد؟

6ـ تأثیر جامعه بر ادبیات در قلمرو خود آگاه نویسنده جای دارد یا ناخودآگاه؟

7ـ تأثیر جامعه بر ادبیات به جنبه‌ی هنری ـ ادبی متن باز می‌گردد یا اثر از طریق تأثیر بر فضای فكری دوران و ذهنیت نویسنده از جامعه رنگ می‌پذیرد؟

8ـ آیا تأثیرپذیری از جامعه صرفاً در آثار رئال تحقق‌پذیر است؟

9ـ آیا تأثیرپذیری از جامعه محدود به انواع و قالب‌های خاصی است؟ آیا اثرپذیری شعر و داستان با اثر تغزلی و تعلیمی به یك نسبت است؟

10ـ آیا می‌توان از اثرپذیری اجتماعی نظریه‌های ادبی سخن گفت؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...