پایان نامه رابطه هوش مالی و ریسکپذیری کارکنان |
فهرست جداول
عنوان
صفحه
جدول3ـ1: تعداد کارکنان و نمونهی انتخابی
75
جدول 3ـ2: سؤالات پرسشنامه ریسکپذیری فاینالی پائول (2000) به تفکیک متغیرها
76
جدول 3ـ3: سؤالات پرسشنامه هوش مالی رابرت کیوساکی (2008) تفکیک متغیرها
76
جدول3ـ4: مقادیر آلفای کرونباخ ابعاد هوش مالی
77
جدول3ـ5: مقادیر آلفای کرونباخ ابعاد ریسکپذیری
77
جدول4ـ1: آمار توصیفی سن
82
جدول4ـ2: جدول فراوانی جنسیت
82
جدول4ـ3: جدول فراوانی تحصیلات
83
جدول4ـ4: آمار توصیفی سابقه خدمت پاسخ دهندگان
84
جدول4ـ5: آمار توصیفی هوش مالی
84
دوازده
جدول4ـ6: جدول فراوانی هوش مالی
85
جدول4ـ7: آمار توصیفی ریسکپذیری
86
جدول4ـ8: جدول فراوانی ریسکپذیری
86
جدول4ـ9: نتایج حاصل از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف
88
جدول 4ـ10: ضریب همبستگی بین هوش مالی و ریسکپذیری
89
جدول 4ـ11: ضریب همبستگی بین بیشتر پول درآوردن و ریسکپذیری
90
جدول 4ـ12: ضریب همبستگی بین قابلیت حفظ پول خود و ریسکپذیری
91
جدول 4ـ13: ضریب همبستگی بین بودجهبندی پول خود و ریسکپذیری
91
جدول 4ـ14: ضریب همبستگی بین تقویت پول خود و ریسکپذیری
92
جدول 4ـ15: ضریب همبستگی بین بهبود اطلاعات مالی خود و ریسکپذیری
93
فهرست اشکال و نمودارها
عنوان
صفحه
شکل1ـ1: مدل هوش مالی (اقتباس از رابرت کیوساکی، 2008)
13
شکل1ـ2: مدل عملیاتی تحقیق (منبع: ساخته محقق، اقتباس از رابرت کیوساکی، 2008)
15
شکل2ـ1: چهارراه پول سازی (منبع: کیوساکی، 2008)
48
شکل2ـ2: مدل هوش مالی (اقتباس از کیوساکی،2008)
56
شکل2ـ3: انواع ریسک (منبع: مناجاتی، 1390: 312)
60
شکل2ـ4: تئوری مطلوبیت و ریسکگریزی (منبع: تهرانی، 1387: ص 296)
62
شکل2ـ5: رابطهی ریسک و بازده (منبع: تهرانی، 1387: 298)
63
شکل2ـ6: الگوهای رفتاری افراد مختلف نسبت به ریسک (منبع: بورس اوراق بهادار تهران، 1390: 220)
63
نمودار4ـ1: نمودار هیستوگرام سن
82
نمودار4ـ2: نمودار ستونی جنسیت
82
نمودار4ـ3: نمودار ستونی تحصیلات
83
نمودار4ـ4: نمودار هیستوگرام سابقه خدمت پاسخ دهندگان
84
نمودار4ـ5: نمودار هیستوگرام هوش مالی
84
نمودار4ـ6: نمودار توزیع فراوانی هوش مالی
85
نمودار4ـ7: نمودار هیستوگرام ریسکپذیری
86
نمودار4ـ8: نمودار توزیع فراوانی ریسکپذیری
86
فصل اول:
کلیات تحقیق
1ـ1ـ مقدمه
همه ما با هم تفاوتهایی داریم. علایق و بیزاریهای متفاوتی داریم. نقاط ضعف و قوت متفواتی داریم. استعدادها و نبوغهای مختلفی داریم (کیوساکی، 1391: 37). در طی دهه اخیر اندیشمندان مالی سعی در تبیین و یافتن علل موارد خاص با کمک از سایر علوم همانند روانشناسی، علوم اجتماعی و فیزیک بودهاند. از اینرو حوزههای میان رشتهای تحت عناوین اقتصاد مالی، اقتصادسنجی مالی، ریاضیات مالی و نظریه تصمیمگیری شکل گرفته است. یکی از مطالعاتی که در این زمینه به سرعت گسترش یافت و تا حدودی توانست پدیدههای مذکور را تبیین کند ادغام نظریههای اقتصادی با نظریههای رایج روانشناسی بود که تحتعنوان”مالیهرفتاری[1]” مطرح شد. از بنیانگذاران این حوزه از دانش مالی، روانشناس مشهور دانیل کاهنمن[2] است که در سال 2001 به خاطر ارایه مدلهایی برای تبیین رفتار سرمایهگذاران، تحتشرایط عدم اطمینان، به دریافت جایزه نوبل اقتصادی نائل شد. در الگوی اقتصادی مالی سنتی فرض میشود که تصمیم گیرندگان کاملاً عقلایی عمل میکنند و همیشه به دنبال بیشینه کردن مطلوبیت مورد انتظار هستند.
در برخی از مدلهای مالیهرفتاری، عوامل، اعتقاداتی دارند که بهطور کامل صحیح نیستند. در برخی مدلها نیز، عوامل اعتقادات درستی دارند ولی انتخابهایی انجام می دهند که با بیشینهسازی مطلوبیت مورد انتظار سازگار نیست. ارتباط علم مالی و سایر رشتههای علوم اجتماعی که بهعنوان روانشناسی مالی معروف شده است، به بررسی فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاران و عکس العمل آنها نسبت به شرایط مختلف بازارهای مالی میپردازد و تأکید آن بیشتر به تأثیر شخصیت، فرهنگ و قضاوتهای سرمایهگذاران بر تصمیم گیری سرمایهگذاری است. روانشناسی مالی در واقع در مقابل “پارادایم”رفتارهای منطقی سرمایه گذاران مطرح شده که براساس و بنیان همه مدلهای مالی ارایه شده است.
تالر معتقد است گاهی اوقات برای یافتن پاسخی برای معماهای مالی تجربی ضروری است که این احتمال را بپذیریم که برخی از عاملها در اقتصاد گاهی بهطور کامل عقلایی رفتار نمیکنند که این، موضوع مالیهرفتاری است.
1ـ2ـ بیان مسأله
با علم به اینکه مغز ما سیستمی پیچیده[3] است، چگونه میتوانیم تصمیمات مالی هوشمندانهای تحت فشار[4] یا برای به دست آوردن یک فرصت عالی بگیریم؟ خوشبختانه میتوانیم شیوهای که مغز ما به موقعیتهای مالی واکنش نشان میدهد را تغییر دهیم. اگرچه سیستم ما طوری تنظیم شده است که به شیوهای رفتار کنیم که به دردسر مالی بیفتیم، اما مغزمان قابلیت ایجاد الگوهای واکنش و عادتهای جدید را دارد. تحقیقات عصب شناسی[5] اخیر حاکی از این است که مغز “تغییر پذیر[6]” است. تغییر پذیری عصبی[7] یعنی اینکه مغز می تواند تغییر کند. ما میتوانیم عادتهای جدیدی به وجود آوریم، به طوری که هنگام مواجهه با شرایط مالی چالش برانگیز، به شیوه هایی واکنش نشان دهیم که بیشترین و بلند مدت ترین منفعت مالی برایمان حاصل شود. با تمرین می توانیم واکنش های خاص خود را به شرایط مالی تغییر داده و واکنش های جدیدی را ایجاد می کنیم که بخش های منطقی مغزمان را به کار بیاندازد (هو[8]، 2011).
از دیگر سو، ریسک و بازده از مهم ترین مفاهیم سرمایهگذاری میباشند که همواره هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری کنار هم بوده و اساس تصمیم گیری را شکل می دهند. در منابع مختلف تعاریف گوناگونی از این دو واژه صورت گرفته است. در بیانی ساده می توان بازده را این گونه تعریف نمود: “هر سهم یا هر پرتفویی از سهام، اگر در فاصله خاصی از زمان خریداری، نگهداری و فروخته شود، بازده خاصی نصیب دارنده آن می نماید. این بازدهی، شامل تغییر قیمت و منافع حاصل از مالکیت است. اصطلاح “نرخ بازده” (یا نرخ عایدی) برای توصیف نرخ افزایش یا کاهش سرمایهگذاری در طول دوره نگهداری دارایی به کار می رود (راعی، 1383: 112). هم چنین در مباحث مربوط به تئوری های
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1398-07-05] [ 01:22:00 ق.ظ ]
|