بررسی رویکرد های مختلف نسبت به ارزیابی عملکرد بیانگر آن است که نظام ارزیابی باید با رشد و توسعه سازمانها متناسب بوده پاسخگوی ابعاد متنوع و متعدد آن ها باشد.نکته دیگری که امروزه در ادبیات مدیریت عملکرد به آن توجه شده این است که بین ارزیابی نتایج (خروجی) و ارزیابی فرایندها و داده ها (ورودی)ارتباط بسیار مهم و قابل توجهی وجود دارد.امروزه تفکر غالب این است که اصلاح ورودی و فرایند های عملیات به طور منطقی منجر به ارایه کالاهای مناسب خواهد شد.کنترل انتهایی عملیات نمی تواند بیانگر وضع عملکرد  جامع سازمان باشد.خروجی زاییده فعالیت  واحد های مختلف سازمان در ترکیب منابع است و ارزیابی خروجی سازمان نمی تواند به برنامه های اصلاحی در فرایند و عملیات پشتیبانی آن کمک کند. (zairi,1994). بنابراین لازم است تا در ارزیابی‌هایی که از سیستم های مختلف به عمل می‌آید، توجه مناسبی نیز به ورودی‌های سیستم وجود داشته باشد و مفهووم کارایی نسبی واحدها مورد مقایسه قرار گیرند.

ناب بودن واژه ای است که در ابتدا طی مطالعات محک زنی در سالهای 1980در موسسه تکنولوژی ماساچوست ((MITبرای توصیف سیستم تولیدی تویوتا توسط ووماک بکار گرفته شد.تفاوت یک سیستم با تفکر ناب و غیر آن در این مطالعات کاملا مشخص می باشد.در این مطالعات ثابت شد که کالای در جریان ساخت در شرکت های امریکایی هزار برابربیشتر از شرکت های امریکایی است.این تفاوت ها در کاربرد اصول خاص سیستم تولید می باشد. در سیستم تفکری ناب که در تجارت و تولید بکار گرفته شده است ،بیشتر بر روی کیفیت بالا،ارزش افزوده بیشتر ،کمتریت ضایعات،کمترین سرمایه کار،زمان تولید پایین وبهبود مستمر از طریق نوآوری و کایزن تاکید می شود.

هدف اصلی تولید ناب معرفی سیستم فشاری ((PULL SYSTEMبا زمان ساخت کوتاه می باشد.مدت زمانی که صرف ساخت محصول می شود ،از دو قسمت اصلی تشکیل شده است:زمان دارای ارزش افزوده و زمان بدون ارزش افزوده.زمان دارای ارزش افزوده بطور مثال همان زمان در حال کار بودن ماشین آلات می باشد.اما زمان بدون ارزش افزوده،مدت زمان صرف شده جهت به راه اندازی ماشیت آلات،زمان بیکاری،مدت زمان از کار افتادگی دستگاهها یا نرسیدن مواد اولیه ،زمان صرف شده برای بازرسی و . است.هدف ایده ال رسیدن به 100٪زمان ارزش افزوده می باشد که البته در عمل غیر ممکن است. این تفکر که دلیلی برای از دست دادن امکانات بصورت ضایعات وجود ندارد،پس باید ضایعات موجود را حذف کرد تا ارزش افزوده بیشتر کسب نمود در سالهای 1950 به ذهن اونو رسید. به اعتقاد اونو اساسی ترین مشکلی که بایستی از یک سیستم تولیدی حذف شود،مودا یا ضایعات می باشد.اونو ،موداهای خود را چنین تعریف می کند:

“عیبها (در محصولات)،تولید بیش از حد کالای غیر ضروری،موجودیها کالایی که منتظر فرایند یا مصرف در فاصله ای دورتر هستند،فرایند غیر لازم،جابجایی غیر ضروری(انسانی)،حمل و نقل غیر ضروری(کالاها)، انتظار نیروی انسانی برای ملزومات تا کارهای خود را انجام دهند یا برای تحقق فعالیتی در بالای جریان وطراحی کالاهاو خدمات که متناسب با نیازهای مصرف کنندگان نیست.”

تولید ناب سیستمی است که بر این فرض بنا نهاده شده است که مزیت یک محصول ماندگار نیست و بنابراین به جای اجتناب از رقابت ،بایستی با رقبا بصورت رودررو مواجه شد.برای کسب موفقیت در این امر شرکت بایستی برای کاهش هزینه ها و تولید کالای با کیفیت بسیار بالا تخصص پیدا کند. نکته کلیدی در رسیدن به تولید ناب اینست که شرکت ها باید این موضوع را بیاموزند که به فرایند مدیریت،بعنوان یک سیستم حل مشکل جامع درون سازمانی در داخل زنجیره تولید کل بنگرند و نه یک مجموعه ای از تکنیک های مستقل بکار گرفته شده در واحد های مستقل.

“سیستم جامع حل مشکل در تولید ناب ،تولید کنندگان ناب را وادار کرده است که عرضه کنندگان خود را به بکارگیری فنون ناب در فرایند هایشان ترغیب کنند تا بدین وسیله به یک جریان سریع،منسجم و مکرر از کالاها و اطلاعات درون زنجیره تولید برسند.”

تولید ناب را می توان یک مدل تولیدی منسجم دانست، زیرا که آن از ابزارها،متدهاو استراتژیهای مختلفی در ایجاد و توسعه محصول ،مدیریت و مدیریت عرضه در یک کل تشکیل شده است.تولید ناب به این علت ناب است که از هر چیز ،در مقایسه با تولید انبوه کمتر استفاده می شود.(حدود نیمی از نیروی انسانی،نیمی از فضای کارخانه،نیمی از سرمایه گذاری مورد نیاز برای ابزارها،نیمی از ساعات مهندسی در خلق محصول و تولید آن در نیمی از زمان مورد نیاز).(عادل اذر،سعید صفیری ،1383)

تفکر ناب را می توان در 5 اصل خلاصه نمود که این 5 اصل عبارتند از :تعیین دقیق ارزش هر محصول معین،شناسایی جریان ارزش هر محصول،ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش،امکان دادن به مشتری تا بتواند این ارزش را از تولید کننده بیرون بکشد و تعقیب کمال. ناب اندیشیدن در یک سازمان بایستی به یک فرهنگ تبدیل شود و بایستی بسترهای مناسب را جهت نهادینه شدن تفکر ناب در کلیه سطوح را مهیا نمایند(شهرام تاج،1386). لذا آنچه که ما در این تحقیق به دنبال آن خواهیم بود ارزیابی عملکرد تولید با رویکرد تولید ناب با استفاده از تکنیک DEA است.

1-2       ضرورت و اهمیت تحقیق (بیان مساله)
 

در بسیاری از واحدهای تولیدی، به ویژه آن‌هایی که به دلیل گستردگی تولید خدمات و محصولات با وسعت کار بیش‌تری روبه‌رو هستند، مدیران تولید برای هدایت و رهبری مناسب عملکرد تولید نیازمند در اختیار داشتن اطلاعات جامع از عملکرد بخش‌های مختلف هستند. جمع‌آوری این اطلاعات از زمان ورود مواد اولیه به خطوط تولید آغاز می‌شود و تا تولید محصولات نهایی و خروج آن‌ها از کارخانه ادامه می‌یابد. تسلط مدیران تولید بر اطلاعات مراحل مختلف تولید موجب می‌شود تا علاوه بر هدایت و مدیریت بهینه‌ی عملکرد تولید، با اختصاص مناسب منابع، بهره‌وری تولید افزایش و کیفیت محصولات بالا رود.

در این مطالعه قصد داریم ارزیابی عملکرد تولید را با رویکردی مبتنی بر مفاهمیم نابی  را مورد مطالعه قرار داده و بر این اساس مسیر بهبود را برای ارتقای کارایی سیستم ‌های تولیدی پیشنهاد نماییم. در مطالعه عملکرد تولید واژه هایی از قبیل کاهش هزینه،کارایی عملکرد ،تحویل بموقع،برتری در کیفیت،انگیزه کار کنان و راضی نگه داشتن مشتریان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.همچنین مطلالعه بر روی خروجی ها نیز نشاندهنده تلاش برای بهبود در هزینه و زمان بعنوان عوامل اصلی در خروجی می باشد. .در بیشتر یافته های مبنی بر خروجی و ورودی ،معمولا بر اساس یک خروجی(معمولا حجم تولید)و ایتم های محدود برای ورودی (معمولا سرمایه و کار)ارزیابی صورت می گیرد.البته در عمل می توان بر عامل های غیر کمی که برتری در تولید را سبب می شود مانند کیفیت و انعطاف پذیری نیز توجه کرد.

نکته حایز اهمیت در این مطالعات توجه بیشتر شرکت ها بر روی خروجی ها به عنوان  عوامل اصلی در عملکرد خود می باشد.توجه بیش از حد بر روی خروجی ها ما را از آیتم های مربوط 

ادامه مطلب

سایت های دیگر :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...