پایان نامه بررسی میزان خاصگرایی در بین شهروندان شهر اردبیل و عوامل مرتبط با آن |
1ـ5ـ سوالات تحقیق
آیا بین میزان اعتماد اجتماعی و خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد؟
آیا بین میزان احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
آیا بین میزان رضایت اجتماعی و میزان خاصگرایی شهروندان رابطه وجود دارد؟
آیا بین احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
آیا میزان سنتگرایی شهروندان و کنش خاصگرایانه رابطه معناداری وجود دارد؟
آیا بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
آیا بین تصور شهروندان از گستره خاصگرایی در جامعه و گرایش به خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
1ـ6ـ فرضیات پژوهش
بین اعتماد اجتماعی با میزان خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد.بین احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد.
بین رضایت اجتماعی و میزان خاصگرایی شهروندان رابطه وجود دارد.
بین سنتگرایی شهروندان و کنش خاصگرایانه رابطه معناداری وجود دارد.
بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی شهروندان و خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد.بین تصور شهروندان از گستره خاصگرایی در جامعه و گرایش به خاصگرایی رابطه وجود دارد.
1ـ7ـ قلمرو زمانی و مکانی تحقیق
قلمرو مکانی این تحقیق شهر اردبیل، واحد تحلیل کلیهی افراد بین سنین 18 تا 64 ساله ساکن شهر اردبیل و قلمرو زمانی آن سال 1393 میباشد.
2ـ1ـ چارچوب تئوریک
از نظر سیمن ساختار بروکراسی جامعه جدید، شرایطی را ایجاد کرده است که در آن افراد نمیتوانند عواقب و نتایج کار خود را کنترل کنند و مدیریت جامعه و سیستم پاداش اجتماعی نیز بهگونه ای است که فرد، بین رفتار خود و پاداش دریافتی از سوی جامعه، نمیتواند ارتباطی برقرار کند در چنین وضعیتی احساس انفصال و بیگانگی، بر فرد مستولی شده و او را به کنش منفصلانه در قبال جامعه سوق میدهد. و این بیگانگی و احساس بیقدرتی تأثیر منفی بر عامگرایی دارد (تبریزی، 1375: 102).
از نظر «لوین» بیگانگی اجتماعی حالتی است که فرد خود را بهعنوان بخشی از روند سیاسی و اجتماعی جامعه بهشمار نمیآورد و کنش خود را در تعیین مسیر وقایع، بیتأثیر تلقی میکند (وطنی، 1387: 90).
دیدگاه ساختی ـ کارکردی:
در این دیدگاه بر ضرورتهای کارکردی و نیازهای یک نظام اجتماعی تأکید میشود. نظام اجتماعی گرایش به انجام وظایفی برای بقای نظام دارد که ساختهای اجتماعی وظیفه پاسخ دادن به این نیازها را دارند. پارسونز حیات اجتماعی را نوع خاصی از یک موجود زنده میداند. فکر زندگی اجتماعی بهمثابه یک نظام (شبکهای از اجزای مختلف) بخش ساختاری نظریه وی و تشبیه به یک نظام زیستشناختی، بخش کارکردگرا را تبیین میکند. از اینرو کارکردگرایی ساختاری عنوانی است که پارسونز بهکار خود میدهد. یک نظام اجتماعی کنش، مانند بدن انسان نیازهایی دارد که باید ارضا شوند تا آن نظام برقرار بماند و اجزایی دارد که برای رفع آن نیازها عمل میکنند. همه نظامهای زنده گرایش به تعادل یا نوعی رابطه پایدار متوازن میان اجزای گوناگون و حفظ خود جدا از نظامهای دیگر دارند. تأکید پارسونز همواره بر ثبات و نظم است و در حقیقت نظریه اجتماعی کوششی است برای پاسخ به این سؤال که «نظم اجتماعی چگونه امکانپذیر است (روشه، 1376: 20).
پارسونز در دوره دوم زندگیاش بر جامعهشناسی آمریکایی تأثیر و نفوذ عمیقی داشت؛ چراکه در چارچوب کلی ساختارگرایی کارکردی، پارسونز قدرت برتر بود. در این دوره نظریههای وی جدیترین نظریههای مورد بررسی در جامعهشناسی آمریکایی بودند. اوج شکوفایی پارسونز در این دوره مربوط به طراحی چارچوب مرسوم به آجیل (AGIL Framework) یا پارادایم چهار کارکردی (FourـFunction Paradigm) حاصل شد که بر مبنای متغیرهای الگویی کنش (Pattern Variable of Action) وی قرار داشت (روشه، 1376: 24).
نظام کنش:
پارسونز در کارهای اولیه خود جریانهای مختلف اندیشه اجتماعی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را در چارچوبی فراگیر ترکیب میکند. مهمترین ویژگی این ترکیب درهم آمیختن نظریات کنش اجتماعی کلگرا و فردگرا است. پارسونز با بهرهگیری همزمان از رهیافتهای فردگرا و کلگرا به سازماندهی کنشهای فرد در نظامهای کنش میپردازد. پارسونز همچنین دنیای اجتماعی را از زاویه افکار مردم بهخصوص هنجارها و ارزشها مشاهده میکرد. هنجارها قواعدی اجتماعاً پذیرفته شدهاند که مردم آنها را بهکار میگیرند تا درباره کنشهای خود تصمیمگیری کنند. مهمترین فرایندهای اجتماعی تبادل معنا، نمادها و اطلاعات است (کرایب، 1378: 53). پارسونز بیش از نظریهپردازان قرن نوزدهم تلاش کرد تا روابط میان فرهنگ، شخصیت و ساختار اجتماعی را با ارائه الگوهای تجریدی و دارای قابلیت کاربرد عام بهشکلی نظاممند در قالب نظریه بیان کند (اسمیت، 1383: 46). وی با تأکید بر لزوم ایجاد یک نظریه عمومی و منظم برای روابط انسانی، توسعه یک نظریه انتزاعی را زمینه اصلی شکوفایی علم و موجب تسهیل نظریات تجربی قلمداد میکرد. پارسونز تحت تأثیر وبر و تا حدی توماس، کنش اجتماعی را بهعنوان موضوع اصلی جامعهشناسی خویش معرفی کرده و نظریه پیچیدهای را درباره آن عرضه میکند (ادیبی، 1354: 137). پارسونز معتقد است که تمام نظریات، در حال حرکت به سمت نوعی نظریه ارادهگرایانه کنش هستند که در آن انسانها انتخابکننده و تصمیمگیرنده در مورد اهداف گوناگون و وسایل مختلف برای رسیدن به آنها هستند. کنش بنیادی از یک کنشگر، وسایل، اهداف و محیطی ساخته میشود که شامل موضوعات مادی و اجتماعی و هنجارها و ارزشهاست (کرایب، 1378: 55). پارسونز اندیشه کنش را به مفهوم نظام اجتماعی بسط میدهد. نظام اجتماعی حول هنجارها و ارزشهایی ساخته میشود که بخشی از محیط کنشگران را تشکیل میدهد (کرایب، 1378: 56). از نظر پارسونز، کنش نوعی از رفتار است که جنبه آگاهانه دارد. وی از میان کنشها، کنش متقابل اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد و فرد را در مرکز این نظریه قرار میدهد. پارسونز معانی مختلفی از نظام اجتماعی دارد. در یکجا آن را شبکه روابطی میداند که عاملین را دربر میگیرد و در جای دیگر تجمع افراد را در کنش متقابل میداند (ادیبی، 1354: 138).
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-03-03] [ 12:51:00 ق.ظ ]
|