پایان نامه اثر بخشی ایماگوتراپی بر نشانگان دیابت، افسردگی، رضایت زناشویی |
ایجاب میکند.
این بیماری در اواخر قرن بیستم پراکندگی گسترده ای پیدا کرده و میلیونها نفر در سراسر جهان رادرگیر نموده است. این درحالی است که بیشترین افزایش درکشورهای در حال توسعه (مانندایران) اتفاق میافتد وبه رشد جمعیت، پیری، رژیمهای ناسالم، چاقی و سبک زندگی بدون تحرک وابسته است. سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است که تعداد بیماران دیابتی درایران در سال 2030 میلادی سه میلیون نفر افزایش خواهد یافت (سازمان بهداشت جهانی،2006).
یکی از مسائل بسیار مهم این است که امروز دنیا برای پیشگیری و کنترل دیابت هزینههای زیادی را صرف مینمایددرحالی که روز به روز بر تعداد بیماران افزوده میگردد. طبق نظر انجمن دیابت امریکا در ایالت متحده هزینه ای که دولت صرف بیماران دیابتی میکند بیش از 100میلیون دلار در سال میباشد که قسمت اعظم این هزینه صرف درمان عوارض بیماری دیابت میگردد (پیتا، فتکوپولو، کیوسیگلو، 2002). دیابت نوع 2 سابقاً دیابت غیر وابسته به انسولین نامیده میشد. این نوع دیابت متداول ترین نوع دیابت است که در هر سنی حتی در طی دوران کودکی ایجاد میشود.
شیوع دیابت و طبعات این بیماری این ضرورت را مطرح میکند که درباره این بیماری و خصوصا راهکارهای پیشگیری مطالعات لازم صورت گیرد. بنابراین اهمیت و ضرورت در این تحقیق از چند جنبه قابل بررسی است، همراهی بین دیابت و افسردگی توجه بیشتری را در مطالعات در آینده مطرح میسازد. بنابراین، با علم به اینکه افسردگی در بیماران دیابتی پدیده ای چند عاملی است و پیشگیری از آن پیچیده بوده و عوامل متعدد میتوانند در بروز آن موثر باشد، بدیهی است تعیین عوامل خطری نظیر رفتارهای خود مراقبتی ضعیف، عدم حمایت اجتماعی، خصوصیات جمعیت شناختی، عوارض دیابت و استرسهای عمده زندگی که در بروز و پیدایش افسردگی در بیماران دیابتی موثرند،نقش مهمی در پیشگیری و کنترل افسردگی و ارتقاء سلامت بیماران دیابتی خواهد داشت (رحیمیان بوگر و تهرانی، 1391). در نتیجه عدم تشخیص و بالطبع عدم درمان به موقع افسردگی در بیماران دیابتی، مشکلات متعددی گریبانگیر این افراد که خود از عوارض عدیده دیابت در رنج هستند میگردد. از جمله این مشکلات کاهش کیفیت زندگی است که در نتیجه آن انگیزه بیمار جهت کنترل قند خون و درمان بیماری کاهش مییابد.
عدم پذیرش یا نقص در پذیرش دستورات رژیم غذایی یا دارویی توسط بیمار، افزایش نیاز به استفاده از مراقبتهای بهداشتی و درنتیجه افزایش هزینهها، کم توجهی به توصیهها و مداخلات انجام شده جهت کنترل وزن، احتمال افزایش سوء مصرف الکل و داروهااز مشکلات بیماران دیابتی افسرده میباشد (فینکنشتاین، 2002).
براساس یافتههای پژوهشهای همه گیر شناسی، حداقل یک سوم بیماران مبتلا به دیابت از اختلالات خلقی به خصوص افسردگی بالینی رنج میبرند مطالعات دیگری شیوع افسردگی در بیماران مبتلا به دیابت را بین 24درصد تا 30 درصد گزارش کرده اند که نشان دهنده خطر مهم افسردگی در خود مراقبتی و در نهایت پیش آگهی نا مطلوب دیابت است[2]. افسردگی[3] در بیماران مبتلا به دیابت میتواند با بی اشتهایی، ایجاد بی نظمی در رژیم غذایی یا نپذیرفتن تزریق انسولین از طرف بیمار همراه شود ودر نتیجه درمان و کنترل دیابت را دشوار سازد (مدهو و اسرایدهر، 2005). افسردگی در بیماران دیابتی بسیار شایع و حدود حد اقل 5/1برابر تا2 برابر (اسوارد،2004) جمعیت عادی است. همچنین شواهدی وجود دارند که نشان میدهند سیر افسردگی در بیماران دیابتی، مزمنتر و شدید تر است (سرویت، وانتیلبرگ، زوکر، مککاسکیل، 2002). افسردگی در بیماران دیابتی با کنترل ضعیف قند خون وهموگلوبین گلیکوزیله بالاتر، عوارض بیشتر و شدید تر دیابت و افزایش هزینه مراقبتهای بهداشتی رابطه دارد(اسوارد،2004؛ عطاری و همکاران، 2006). مطالعه کرندین و کوهالولوا نشان داده است که شیوع افسردگی در بیماران دیابتی 3/61 درصد میباشد که بین 40 تا 60 درصد از افسردگی متوسط تا شدید رنج میبرند.از طرفی بیماری یا سلامت جسمانی، رضایت زناشویی را تحت تاثیر قرار میدهد (کانو و همکاران 2000،2004).هالفورد (1384) معتقد است، میزان حمایتهای عاطفی (مانند گوش دادن همدلانه به درد و دلهای همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز میکنند به طور قابل توجهی رضایتمندی از رابطه را در عرض سالهای اولیه ازدواج پیش بینی میکند. و رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانوادههای یکدیگر و توفیق یا عدم توفیق در زندگی وجود دارد. اساس نتایج پژوهشهای متعددی که در زمینههای مختلف از جمله تأثیر این رویکرد بر رضایت زناشویی(پینتر، 1995؛ویگل، 2006؛ ویسی، 1385)؛ صمیمیت زوجها (اعتمادی و همکاران، 1385) تغییر نگرش نسبت به انتخاب همسر (مساعد، 1385) انجام گرفته است یک رویکرد مثبت و مؤثر در بهبود روابط زوجها و ارتقاء مهارتهای ارتباطی آنان بوده است.
از طرفی دیگر متغیر موثر بر افراد دیابتی کانون کنترل سلامت است که بر توسعه و پیشرفت رفتارهای بهداشتی و ظرفیت درمانی و تبیین مشکلات بهداشی شناخته شده است. بر اساس نظریه لونتال[4] و همکاران بیماران رفتار و واکنشهای هیجانی خویش به بیماری را بر اساس ادراکات خود از ماهیت، علل، پیامد، کنترل پذیری و درمان پذیری و مدت زمان بیماری تنظیم مینمایند. مفهوم منبع کنترل[5]، خصیصه ای شخصیتی است راتر منبع کنترل را عبارت از انتظار کلی فرد از نتایج یک رویداد تعریف میکند که یا در درون یا در فراسوی کنترل و فهم شخصی وی وجود دارد. از یکسو، افراد با منبع کنترل بیرونی، رویدادها را ورای کنترل خود ادراک میکنند و نتایج و برآیندهای رویدادها را به شانس، بخت یا تحت کنترل دیگران نیرومند نسبت میدهند و یا معتقدند که رویدادها به دلیل پیچیدگیهای زیاد در محیط، غیر قابل پیش بینی هستند. از سوی دیگر، افراد با خصیصه شخصیتی منبع کنترل درونی بر این باورند که رویداد، به رفتار و خصیصههای نسبتا دائمیشان بستگی دارد. چنین افرادی، باور دارند که میتوانند از طریق پاداشها، مهارتها، تواناییها و خصیصههای شان بر نتایج، اثر بگذارند (به نقل از مسعودنیا، 1386). یافتههای پژوهشی از این فرضیه حمایت میکنند که منبع کنترل تعدیل کننده استرس روانشناختی است(اسپکتور[6] و آکونل[7]، 1994؛ نیوتون[8] و کنان[9]، 1990؛ به نقل از زاهدنژاد، 1389). برخی دیگر از پژوهشها نشان داده اند که منبع کنترل درونی پیش بینی کننده خوبی برای سازگاری و مقابله با بیماری است(ژاکوبسون[10] و همکاران، 1990؛ میلز[11] و همکاران، ؛1995به نقل از مشکی، 1389).
تحقیقات شوارتز(2005) نشان داده است کانون کنترل درونی سلامت در امیدواری، پیشگیری از بیماری افراد مبتلا به بیماریهای مزمن نقش دارد و این افراد باور دارند که سلامت بهداشت و کیفیت زندگی در دست آنهاست که آنها را در تشخیص و کنترل فشار روانی کمک میکند.
و از آنجایی که دیابت تمام جنبههای زندگی شخص اعم از تغذیه، ورزش وشغل، تفریح و زندگی خانوادگی واجتماعی، رضایت زناشویی، وضعیت روحی و روانی را تحت تاثیر قرار میدهد، بنابراین پژوهشگر سعی دارد درمان ایماگوتراپی را که درمانی مبتنی بر حل تعارضات و بر پایه بازسازی ارتباط زوجین است به کار گیرد. از آنجا که ارتباط زوجین امری تأثیرگذار بر سایر جنبه های زندگی فرد بوده و زندگی فرد دیابتی نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. پژوهشگر به تأثیر این شیوه درمانی بر متغیرهای مورد بررسی این پژوهش خواهد پرداخت.
ایماگوتراپی یا تصویرسازی ارتباطی فرآیندی است که در آن به زو جها آگاهی و اطلاعا ت و مهمتر اینکه به آنها آموزش داده میشود که در مورد جنبههای ناخودآگاه روابطشان آگاه شده و ریشه تعارضاتشان را مورد بررسی قرار دهند، به جای اینکه سعی کنند آن را به صورت سطحی حل کنند(لیپثروت، 2005؛به نقل از ویسی، 1385). ایماگوتراپی فقط یک مجموعه تکنیک نیست، بلکه نظام اعتقادی دربارۀ رابطه مشترک متعهدانه است. گفتگوی سه بخشی زوجین، مداخله ای تسهیل کننده است.اولین گام، منعکس سازی است، گوش دادن فعالی که در آن از طریق فرایند انعکاسی هردو همسر مطمئن میشوند که محتوای گفتگوی طرف مقابل را دقیق شنیده است. گام دوم اعتباربخشی که بین دو شکاف پل ایجاد میکند. که براساس کار بابر (1958) و مطالعات او در موردغیر ممکن بودن ادارک محض، پایه ریزی شده است (ادراکات وابسته به تعبیر و تفسیر دنیای درون روانی فرد هستند)، بابر اعتبار بخشی را به عنوان شیوه ای که در آن ضرورتی جهت تأیید دیگری نیست، اما به واقعیت قابل درک بودن معروف است، تدوین کرده که وابسته به چهار چوب و بافت درون فرد است. اضافه شدن بخشهای عاطفی و همدلی در این فرآیند براساس کارهای هافمن است ایماگوتراپی بین دو سطح همدلی تمایز قائل شده است، همدلی شناختی و همدلی پیش بین. در گام سوم به زوجین کمک میشود که گفتگوی خود را ساختارببخشند. زوجین گفتگوی با ساختار خود را شروع میکنند. سطوح گفتگوی زوجین براساس سطح هنری است که دلگیر کننده است و براساس سه گام قبلی ترکیب شده و یک جریان تازه ای که تعاملات در آن همزیستانه نیست، به وجود میآید، گفتگوی زوجین ساختار اساسی برای مداخله در ایماگوتراپی است (برگر وهانا،1999). بنابراین پژوهشگر درصدد
سایت های دیگر :
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1399-03-02] [ 11:01:00 ب.ظ ]
|